دانلود رمان لبخند بی نهایت
خلاصه ی رمان:
دانلود رمان لبخند بی نهایت داستان درباره ی دختری به اسم غزل هستش که بعد از از دست دادن خانواده ش ,با خانواده ی عمش تو یه ساختمون زندگی میکنن.یه روز وقتی پسر عمه ش حالت عادی نداره اتفاقی براش میفته که
رمان های دیگر ما :
از کیمیا ش
قسمتی از رمان:
با خشمی که سراسر وجودم را فرا گرفته، پله های جلوی درب ورودی
را طی میکنم و از مکانی که برایم حکم قتلگاه را دارد، خارج میشوم…
احساس خفگی میکنم… دستم را به طرف اولین دگمه ی پیراهنم میبرم
… باز کردن دگمه هیچ تاثیری ندارد… ذره ای از حس خفقانی که دارم کم نمیکند…
حین باز کردن دومین دگمه، صدای نازک و جیغش را از پشت
سرم میشنوم که میگوید: صبر کن… چرا انقدر… تند میری؟!
روی پاشنه ی پا به طرفش میچرخم… دو برگ A4 سفید رنگی که در دست دارد،
مثل خاری است که به چشمم فرو میرود…
همزمان که A4 سفید نفرت انگیز را بالا و پایین میکند، سرش را بالا میگیرد
و با سرخوشی میگوید: یعنی من الان شدم خانومِ رُهام؟!
تمام نفرتم را توی چشمهایم جمع میکنم و به صورتش میپاشم…
لبخندش رفته رفته محو میشود… پوزخند میزنم… غلیــظ… استهزا آمیز…
_ خانــــوم؟!
سرم را به طرفین تکان میدهم و با همان پوزخند، زیرل بمیگویم: خانوم… هــه…
سنگینی نگاهش را حس میکنم و سرم را بالا میگیرم… به چهره اش خیره میشوم
… تک تک اجزای صورتش را از نظر میگذرانم… پیشانی نسبتا بلندش را
… گونه های برجسته اش را… چشمهای درشت مشکی اش را که مدتهاست به چشمم نمی آید…
پیشنهاد می شود
رمان سیه چشم | سیده پریا حسینی
رمان سپید به رنگ آرامش | marzieh-h