خلاصه رمان: دانلود رمان عشق و ترس داستان درمورددختری به اسم آسمانه که برای ادامه تحصیل به تهران میاد وبه دلیل یک فوضولی کوچولو بااتفاقات ترسناک و گاه هیجان انگیزی روبه رومیشه. شروع داستان باکل کله ولی کم کم ترسناک میشه من توی این رمان سعی داشتم عشق و ترس و باهم به تصویر بکشم. اونم موندن وجایزندوست  و پاگذاشت به فرار و ازروی نرده هاسرخوردورفت پایین  منم که نبایدازاین کرگدن کم بیارم ازروی نرده هاسرخورم که مصادف شد باکله پاشدنم وبلندشدن خنده برادارن گلم -:اخ بگم خداچیکارت کنه که کمرم ونصف کردی الهی درددوساعته نه.. دوساعت کمه درد۲۴ساعته نه.. ۲۴ساعت زیاده ...اصلایه دردی بگیری که دل من خنک شه.رمان عشق و ترس ارشاازنرده هاسرخورد واومدپایین و خیلی قشنگ وشیک ازروی من که پایین پله ...

  • نام رمان:عشق و ترس
  • نویسنده:ترمه
  • طراح:بهار قربانی
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:653
  • موضوع: ترسناک،کل کلی،کل کلی
  • بازدید: 13829
ادامه و دانلود

خلاصه رمان: دانلود رمان سرنوشت رویایی من دختر داستان ما سرنوشت خودش طبق رويايي كه داشت رقم زد.  در  این  داستان اولش اون پسر براش اشناس ولي خب…نميتونه بفهمه اين اشنا غريبه كي هستش! بعد از اتفاقاتی كه در داستان مي افته، میفهمه که اون پسر دوست دوران بچگیش و اينطور سرنوشت رويايي من آغاز ميشود مامانه من توهم از چه سلاحي براي من استفاده ميکني.بابا بلند شدم.آ آ.بيا حالا ول ميکني مارو. +حالا شد پاشو برو دستشويي صورتتو بشور يه شونه ام به اون موهات بزن.شبيه ادم خوارا شدي _ماااامااان +اي کوفتتتت.داد نزن گوشم نابود شد.پاشو ببينم. _باز شروع شد سلام اسم من آناهيد.آناهيد مشرقي.چهارمين و آخرين فرزنده خانواده.اين خانوميم که ديدين با داد داشت من فلک زده رو بيدار ميکرد مامان گلي منه.اسمش مريم.ماماني صداش ميکنم.اين مامان گلي من يه ...

  • نام رمان:سرنوشت رویایی من
  • نویسنده: RAJABI_f77
  • طراح:PARISA_R
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:303
  • موضوع:عاشقانه، طنز، کل کلی
  • بازدید: 10943
ادامه و دانلود

خلاصه رمان: دانلود رمان آواي احساس داستان در مورد دختريه كه از بچگي به پسرخالش تكيه كرده، بعد از مدتي پسر واسه تحصيل به خارج از كشور ميره و بعد از چند سال برميگرده تا واسه هميشه بمونه، حالا اونا ديگه بچه هاي چند سال پيش نيستن و بزرگ شدن، جدالي بين احساس و ترس…بين عشق و خواستن…دوست داشتن و دوست داشته شدن همونطور که داشتم تند تند آماده میشدم که برم دانشگاه زیر لب هی با خودم غر می زدم: امروزم دیر می رسم، ای خدا نشد من یه روز زود از خواب بیدار بشم،کوله پشتیمو برداشتمو از اتاق زدم بیرون، مامان تو آشپزخونه بود، همونطور که به سمت در می رفتم بلند گفتم: مامان من رفتم مامان: دختر بیا صبحونه بخور نه ...

  • نام رمان: آواي احساس
  • نویسنده:zahra.N
  • طراح:بهار قربانی
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:417
  • موضوع: عاشقانه،کل کلی،طنز
  • بازدید: 15284
ادامه و دانلود

خلاصه رمان: دانلود رمان فراموشت خواهم کرد همه بداخلاقی های منصور به خاطر اونه اسمش کتایونه ، کتایون آریا مهر ، منصور خیلی دوسش داشت هر کاری هم که تونست کرد تا باهاش ازدواج کنه اونا بی نهایت به هم علاقه داشتند در عوض خان حاضر بود همه زندگیشو بده تا منصور رو منصرف کنه تا اونجایی که امکان تاسیس درمانگاه رو براش فراهم کرد اما باز هم نتونست خللی تو تصمیم منصور ایجاد کنه و اون همچنان برای ازدواج با کتی پافشاری کرد هرچند که به جایی نرسید و آخرش هم به ناچار از هم جداشدند حالا اینکه قسمت بود یا به قول منصور بزرگترها باعث شدند بماند اما این جریان به کل اونو از ما گرفت بعد از جداییشون ...

  • نام رمان:فراموشت خواهم کرد
  • نویسنده:لیلا مردانی
  • طراح:بهار قربانی
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:354
  • موضوع:عاشقانه،اجتماعی
  • بازدید: 5286
ادامه و دانلود

خلاصه رمان: دانلود رمان حوالی عشق آذین راد با دوستاش محصل اند که با پنج نفر دیگه هم دانشگاهی میشه..از قضا آذین با یکی از این پسرای جدید آشنا در میاد و اتفاقاتی میوفته ولج و لج بازی های جالب  که خوندنش خالی از لطف نیست داشتیم با آرام از در دانشگاه خارج میشدیم که یهو بردیا دلقک اومد زیر پام زد رو ترمز و گفت:خانوم برسونمت.. منم الکی خودمو لوس کردم و گفتم:عه خجالت بکش آقا و به سمت مخالفش حرکت کردم بردیا:ای بابا چقدم ناز داره..بیا خودم میخرم نازتو... میدونستم که همه ی حرفاش شوخیه برای همین منم دنباله ی چرت گفتنش رو گرفتم.. _میگم خجالت بکش پسر مگه خودت خوار مار نداری؟ تیرداد که رو صندلی بغل دست راننده نشسته بود گفت:اییییش ...

  • نام رمان:حوالی عشق
  • نویسنده:Frnaz_79 و Aida_79
  • طراح:بهار قربانی
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:221
  • موضوع:عاشقانه, اجتماعی ،همخونه ای
  • بازدید: 12229
ادامه و دانلود

خلاصه رمان: دانلود رمان جدایی بین من و تو دختری به نام اترا و پسری به نام اترین با هم نامزد میکنن و همون شب میخوان برن مسافرت اما چون هوا تاریک بود با ماشینی تصادف میکنن و هردوشون بیهوش میشن اترا وقتی چشماشو باز میکنه میبینه که تو بیمارستانه و مامانش بالای سرش نشسته و داره اشک میریزه و دعا میخونه اترا ازش میپرسه اترین کجاست؟ با خستگی در خونه رو باز کردم طبق همیشه هیچ کس خونه نبود عادی بود کیفمو پرت کردم رو میز و خودم نشستم روی مبل(( آخ خدا چقدر خستم بود دیگه داشتم می مردم ... حالا انگار کوه کندم )) مغنعه مو از سرم بیرون آوردم و گذاشتم روی دسته ی مبل دستامو فرو ...

  • نام رمان: جدایی بین من و تو
  • نویسنده:زری
  • طراح:بهار قربانی
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:135
  • موضوع:عاشقانه،اجتماعی
  • بازدید: 6448
ادامه و دانلود

خلاصه رمان: دانلود رمان اعتراف عاشقانه این رمان را مطالعه نکردم اگر خلاصه دارید تو نظرات اعلام کنید گوشیشو پرت کرد روی داشبورد ماشین  دستشو گذاشت کنار شیشه ماشین  و سرشو تکیه داد به دستش  نگاهشم  دوخت به بیرون  بهنام – بهنوش … اهنگو عوض کن . توی دلم غر زدمو گفتم … یبارم اهنگ شاد گوش کن چیزی میشه؟ بهنام – باشه دوس داری بزار بمونه … من- بالحن ارومی گفتم  چه اهنگی دوس داری بگو عوضش کنم بهنام – حوصله اهنگ ندارم  گوشیمو وصل کردمو اهنگی رو که دوس داشتم گذاشتم  زیر لب زمزمه میکردم … بهنام هراز گاهی نگاهی مینداخت تا اینکه بلخره راه باز شد. رسیدیم جلوی در ویلای عموحسن بهنام دوتا بوق زد .  اقا عبدالله  نگهبان وباغبون چندساله عموینا ...

  • نام رمان:اعتراف عاشقانه
  • نویسنده:سحرهاشمی
  • طراح:بهار قربانی
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:153
  • موضوع:عاشقانه،اجتماعی
  • بازدید: 5779
ادامه و دانلود

خلاصه رمان: دانلود رمان سیانور غرور غرور گندم دختریست از صبر و استقامت و سرشار از عشق و ایمان به خدا... دختری که سه سال، با ذهن آشوبی که هیچ چیزی رو به یاد نمیاره می‌جنگه؛ زندگیشو با کسی شریک میشه که حس خاصی بهش نداره و با دیدن عشقی که شریک زندگیش  دیشب کلی فکر کردم، چیزی به ذهنم نرسید، تا اینکه خوابم برد... و توی خواب صحنه هایی از تصادفم رو دیدم انگار اونی که دوستش داشتم هم باهام بود... داشتیم با هم بحث میکردیم، انگار من ازش میخواستم از زندگیم بره دلیلش رو هم نمیدونم، اما اون این رو نمیخواست؛ استاد سرخوش گفت: -خیلی خوب پیش رفتین خانوم باهوش! گفتم که به تدریج همه‌ چیز، خوب می‌شه، البته اگه خودتون بخواین؛ کمی خوشحال شدم و ...

  • نام رمان:سیانور غرور
  • نویسنده:آیلین
  • طراح:فرزانه رجبی
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:113
  • موضوع:عاشقانه،اجتماعی
  • بازدید: 5015
ادامه و دانلود

خلاصه رمان: دانلود رمان فیروزه هست ولی مطالعه نکردم این رمان را نمی دونم خلاصش چیه اگر کسی مطالعه کرده تو نظرات اعلام کنه تا بزاریمارسام که تا الان ساکت بود ، نگا کردم ببینم چی کار داره می کنه، که دیدم بله، آقا داره مثل دخترا خجالت می کشه، خدایا من از دست این دوتا چی کار کنم.بعد از چند لحظه که ارسام به حرف اومد، در باز شد و ملیکا با سینی چایی و کیک اومد داخل ملیکا: « بدون من حرف می زنین، به منم بگین زن داداشم چی گفته» - بیا بشین ملیکا جون، به تو هم می گم ، خب ارسام داشتی می گفتی ارسام: « خب...من...یعنی ما امشب... واسه خواستگاری می ریم خونه پریا»  این جمله رو با هزار ...

  • نام رمان:فیروزه
  • نویسنده:فاطمه حیدری
  • طراح:فرزانه رجبی
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:133
  • موضوع:عاشقانه،اجتماعی
  • بازدید: 4982
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان نقطه سر خط زندگیم را یک هدیه می دانم و هیچ قصدی برای تلف کردنش ندارم هیچگاه نمی دانی آنچه بعدا بر سرت خواهد آمدچیست… ولی کم کم یاد خواهی گرفت که با زندگی همانطور که پیش می آید روبرو شوی. یاد می گیری هر روز، به همان اندازه برایت مهم باشد. و هر وقت ته خط رسیدی، نقطه ای می گذاری و سر خط… و در زمینه هایی نظری پژوهش در علوم پزشکی، انسانی، قضایی و... و نیز ارائه ی راه حل های مناسب از طریق همین پژوهش ها در جهت بهبود وضع سلامت مردم فعالیت دارد. شایان ذکر است اپیدمیولوژی پایه ی رشته ی سلامت عمومی است. روی هم رفته روز خوبی بود البته اگه از تماس ...

  • نام رمان:نقطه سر خط
  • نویسنده:gandom_me
  • طراح:فرزانه رجبی
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:782
  • موضوع:عاشقانه،اجتماعی
  • بازدید: 4744
ادامه و دانلود