خلاصه: دانلود رمان باورت نمیکنم _ دختری بیاعتماد نسبت به اطرافیان... شکست خورده... رفیقی که آرامش شد...ماند... ساخت... حسهای در هم... سردرگمی... انکار... فراموشی و شاید... عشق! این رمان اختصاصی سایت یک رمان است. مقدمه: اعتمادهای مچاله شده غرورهای له شده قلبهای شکسته دلهای سرد و مرده فراموشیهای روزانه فرار از عشق و دوست داشتن شبهای طولانی من... بغضهای جمع شده در گلو و زندگیام که به طور احمقانهای ادامه دارد! قسمتی از رمان : پا داخل مغازه مورد نظرم گذاشتم و دلم یک تو دهانی خواست که هدفش درست، همان آدم رو به رویم باشد! آدم هم اینقدر هیز؟! کف دستم عرق کرد و من باز هم به این غیر اجتماعی بودنم لعنت فرستادم. لبخندش بیشتر منزجر کننده بود تا جذاب! به حرف آمد و منِ خر اعتراف کردم که با همه تنفرم، صدایش را مردانه میدانستم! - خانمم؟ ...