معرفی رمان: رمان من خیالی _ ماجرا از همان جایی آغاز میشود که سایا از دست آشوب درونیاش به رویاها و خیالاتش پناه میبرد؛ دنیایی خیالی...اما نه! رویاها فقط تا زمانی خوب هستند که طعم تلخ آنها هنوز فرا نرسیده، کسی برنده هست که پای قسمتهای تلخ و شیرین آرزوهایش بایستد! رمان من خیالی قسمتی از رمان: با قدمهایی آهسته و شمردهشمرده به طرف لبهی پنجرهی اتاقش قدم برداشت؛ پرتوهای نازکی از نور خورشید روی فرش گلبهی رنگ که با کاغذ دیواریهای اتاق هم سِت بود؛ افتاده بود و یک روشنایی آرامشبخش و ملایم به فضا بخشیده بود. اما چه فایده که سایا از این یکنواختی و روزهایی که اندک تفاوتی در فردا و امروزش مشاهده نمیشد بیزار بود! دستش را دراز کرد و پنجرهی متوسط ...