معرفی رمان: رمان داس _ زوهار پسریست که میتواند نگاه یک روح را بر روی خودش احساس کند. روحی که مردم روستا میگویند، متعلق به یک زن نفرین شده است. تا این که... رمان داس قسمتی از رمان: همهجا را حال و هوای شادی و جشن، احاطه کرده بود. زنانِ روستا لباسهای نو به تن بچهها میپوشاندند و مردها از سمت زمینهای کشاورزی برمیگشتند، تا آماده شوند و فردا را در کنار خانوادههایشان جشن بگیرند. کمی خسته به نظر می رسیدند. زنها همیشه در کارها پا به پای آنها پیش میرفتند و کمکشان میکردند، اما آن روز را به خاطر مراسم فردا در روستا مانده بودند تا خانهها را تمیز و بساط جشن را آماده کنند. به خاطر همین مردها، بیشتر از روزهای قبل کار ...