دو خواهر متولد می‌شوند که هیچ شباهتی به یکدیگر ندارند؛ یکی مهربان و لطیف، یکی خشن و نامهربان؛ اما، سرنوشت این دو خواهر به جایی کشیده می‌شود که اسطوره‌هایی از آن‌ها می‌سازد؛ اسطوره‌هایی که... . از آغاز زندگی‌مان نفرت در چشم‌هایت موج میزد. چرا از منی که هم‌خونَت بودم، نفرت داشتی؟ چرا از منی که خواهرت بودم و به اندازه‌ی تمام دنیا دوستت داشتم، متنفر بودی؟ از آغاز زندگی‌مان آتش در چشم‌هایت شعله‌ور بود و آب در چشم‌های من می‌درخشید. تو بودی دختری از جنس آتش، خشمگین و تند و من بودم دختری از جنس آب، لطیف و مهربان. تو بودی ملکه‌ی آتش و من ملکه‌ی آب. از آغاز زندگی‌مان دشمن هم بودیم و آیا می‌مانیم؟ فصل اول: قصر خاموش صدای آواز پرنده‌ها که با سرخوشی روی ...

  • افسانه آب و آتش
  • Melina
  • بهار قربانی
  • تعداد صفحات : 80
  • فانتزی، درام، معمایی، عاشقانه
  • بازدید: 3621
ادامه و دانلود

خلاصه رمان: و من اینجا هستم… برای طُ… بِخاطِر طُ…مثل تبسمی آرام از کنارت مےگذرم…طُ نمے دانے… طُ نمے بینےاما من همیشه هستم…در میان تاریکے ها… میان پلیدے ها…میان زشتے ها و بے کسے ها…میان سختے ها دستانت را مے گیرم…اشک هایت را پاک مے کنم و به جایت گریه مے کنم…من همیشه هستم… اینجا… در کنارت…آرام آرام در کنارت قدم بر مے دارم…آرام آرام در کنارت نفس مے کشم…طُ نمے دانے… طُ نمے بینے…اما… من هَستم… هَوایت را دارم… آسُوده باش و لَبخند بِزن… مَن اینجا هَستم… بَراے طُ… بِخاطِر طُ… رمان عاشقانه برای طُ  آروم خندیدم که یهو به سمتم برگشت و با خوشحالی گفت: از لباس های مارک و گرون قیمتش معلومه پولداره، پس باید بگم پورشه سفید نه ...

  • برای طُ
  • حمیرا خالدی
  • نگین قاسمی
  • تعداد صفحات : 136
  • عاشقانه
  • بازدید: 4963
ادامه و دانلود

مغزم تهی‌ست از هرآنچه غیر از تو. قلبم خالی‌ست از هر‌آنچه غیر از تو. دورم خالی‌ست، اما این‌بار از هرکس و هرچیز غیر از یاد تو. بی انصاف، آخر این چه رسم دلبری‌ست؟مثل تمامِ نشدنی‌ها شبِ بی‌ماه، آسمان بی‌ابر، درخت بی‌ریشه منِ بی تو هم، شدنی نیست. دیگر معجزه هم نمی‌تواند کاری کند. برای ما، برای قلب‌هایمان، برای حرف‌های بغض‌شده در گلویمان و برای آهی که از عمق وجود سر می‌دهیم. چه از روی حسرت، چه از روی نبود یار. این‌بار معجزه کفاف نمی‌دهد. ای کاش خدا خودش پا‌ در‌ میانی کند. *** بر دلم جز تو تمنایی نیست. ای تمنای وجودم، بیا! *** دلت کویر اگر باشد، محبّت آب را هرگز نمی‌چشی. *** پائیز آغاز زندگی‌ست؛ مگر برای برگ‌ها که سکوت را، سقوط را، تجربه می‌کنند. تک به تک آوار می‌شوند، روی ...

  • دلنوشته ی عطر دوری
  • یکتا رستمی
  • متین
  • تعداد صفحات : 10
  • تگ: منتخب
  • بازدید: 1818
ادامه و دانلود

یه دختری که مدت هاست کارشو کنار گذاشته اما یه اجبار اونو دوباره سمت کار سابقش میکشونه دزدی… و دو نفر که مدتها از هم جدا بودنو به بهانه ی یه دزدی دو باره همدیگرو میبینن ما هر کدام از هم جدا هر کداممان از یک نقطه دنیا با سرنوشت به هم وصل شدیم و باعث وصل شدیم… صورتمو آب زدم تا یکم از آتیشم کم بشه. آروم باش. آروووم. این دفعه نه. این دفعه ازدواج کن فقط به خاطر آوا. جون آوا مهمه مگه نه؟ دستامو تکون دادم تا آبشون خشک شه بعد از دستشویی بیرون اومدم و به مامانم نگاه کردم که کنار طوبی نشسته بود و طوبی مخشو کار گرفته بود. کمال به فضای خالی کنارش رو مبل ...

  • داستان چاقو کش
  • رانا
  • نگین قاسمی
  • تعداد صفحات : 100
  • عاشقانه
  • بازدید: 4014
ادامه و دانلود

پیوندی‌ست ناگسستنی، میان قلب و چشمانت.تو دقیقاً کل زیبایی خلقت خدایی تو...آری، تو همان فرشته‌ی عشق و مهربانی ایرد یکتایی. شاید هم مَلکی بی‌پر و بال میان اجتماعی..پروردگارا، ای خالق هستی در حیرتم از خلقتت!چه محشرانه به خلقتش نشسته بودی و چه زیبا به خلق پیکرش بر بوم زمین دست بردی.زبانم متکلم از توصیف این همه زیبایی‌ست و عقل،متحیر از این همه بردباری و آراستگی‌ست! نفس حبس شده در سینه و چشم خیره بر فرشته‌ای زیبا در قاب زمین است... .​ *** کردگارا، رحمتی کن تا شاید تَعَشُق من هم‌چون شمیمی بر دل باز بوزد... . شاید که مهرَم مُهر شود در سینه‌اش، یا شاید هم غَلت خورد در قفسه‌ی سینه‌ام!​ «اِسرانجائیل» یا رب! بانوی عشق و محبت دو عالَمت را، روانه‌ی این دنیا کردی؛ مگر نمی‌دانی ...

  • دلنوشته‌ی اسرانجائیل
  • matin.m کاربر انجمن یک رمان
  • REIHANE_F
  • تعداد صفحات : 19
  • تگ: منتخب
  • بازدید: 2702
ادامه و دانلود

خلاصه رمان: کسی که بعد از ۸ سال دوری،وقتی با کابوسای زندگیش رو به رو میشه،چاره ای جز فرار نداره ..ولی وقتی به خاطر یه دوست ،پاشو میذاره تو زندگیه کابوس اصلیش،اون یکی میتونه براش یه رویای شیرین شه….نه؟ از نسل رعیت های عادی بود اما با عشق ارباب دل شد یه لنگه پا تو هوا منتظر بودم. تکیه امو از در برداشتم و دوباره رنگ زدم. باز همون زن قبلیه آیفونو برداشت که گفتم--خانم چی شد؟ اربابتون اجازه داد؟ خانمه--نه خانم، صبر کنید. با عصبانیت گفتم--خب خانم،چقدر دیگه باید صبر کنم؟ دارم از سرما یخ میزنم. من که معطل شما نیستم. نمیخوایید بیام بگین برو چرا اینطوری میکنین؟ ای بابا.... یه صدایی از اونور اومد--کیه نورا؟ نورا--عه،ارباب بیدار شدید؟ این خانمه همونیه که پدرشون.... دستمو ...

  • رعیت زاده
  • رانا
  • نگین قاسمی
  • تعداد صفحات : 136
  • عاشقانه
  • بازدید: 20497
ادامه و دانلود

بی‌قرارتر از همیشه، بی‌صدا و صامت در کنار پنجره ایستاده‌ام. بهار و تابستان و پاییز و زمستان و حتی اولین برف هم آمد... .اما تو هنوز نه!بی‌قرارم! حالم دگرگون است و هیچ چیز جز بازگشت تو، روح مرا آرام نمی‌کند برگرد! من عجیب تشنه و طالب آرامشم! نازش را بکش! اصلاً خیلی وقت‌ها همین بدقلقی‌ها، ترش بودن‌ها، کم‌محلی‌ها، عصبی صبحت کردن‌ها، یعنی یک‌‌جا باید بگویی من هستم! اصلاً تو قهر کن، ناز کن، عصبی شو... . من برای تمامشان فدا می‌شوم! *** قرار نیست همه متوجه شوند من حالم بد است! قرار نیست وقتی دارم از غم منفجر می‌شوم، متوجه شی که چیزی شده! حتی قرار نیست وقتی تا دو ثانیه قبل داشتم زار می‌زدم و تو الان داری با من حرف می‌زنی، از ...

  • دلنوشته‌ بی‌قرار
  • نازگل مرادی
  • اینوش
  • تعداد صفحات : 29
  • ویراستار: s-a-h-a-r, b-i-n-a
  • بازدید: 1713
ادامه و دانلود

خلاصه رمان: دانلود رمان تخیلی گرگ درون افسانه پزشک یک بیمارستان است. او که تا به امروز با اتفاقات سخت زیادی دست و پنجه نرم کرده، متوجه این می شود که در اطرافش اتفاقات عجیبی می افتند و می فهمد که چیزی این وسط درست نیست. او با دیدن پسری عجیب و غریب، ناخواسته مس یرش تغییر می کند و بدون اینکه بخواهد، پا در مکانی می گذارد که به آن “انجمن خون آشام ها” می گفتند… و اتفاقاتی برایش می افتد که تا به آن روز حتی خوابش را هم نمی دید. اتفاقاتی که باعث شد… «نمی دونم هیچ وقت این نوشته ها خونده می شن یا نه. نمی دونم گفته ی اونایی که می گن روح هر آدم چند بار ...

  • گرگ درون (جلد اول)
  • فریبا میم قاف
  • MaeDew
  • تعداد صفحات : 412
  • تخیلی، عاشقانه
  • بازدید: 10988
ادامه و دانلود

خیابانش بی‌انتهاست درست مانند دریای بی‌کران شمال! نام خیابانش چیست؟ نام‌های زیادی دارد؟ یا خیابان‌های زیاد؟ مقابل پنجر ه‌اش می‌ایستم. نظاره‌گر ابرهای سیاهی می‌شوم که دور تا دور شهرکم را فرا گرفته اند.چه سخت دلم می‌لرزد برای تو! تویی که حال مرا ول کرده‌ای در میان جماعتی گرگ صفت!​ مرواریدهای ریز و درشت بی‌رنگ و لعاب، گونه‌هایم را تزئین کرده‌اند.​ *** سردی دستانم را حس می‌کنی؟! سرمایش تا عمق وجودت را در بر می‌گیرد وقتی که تو، بی‌محابا می‌خندی...!​ *** خنده‌هایت را فراموش نخواهم کرد! چه دلبرانه می‌خندیدی... .​ *** خنده‌هایت کوه را از عرش، به فرش می‌آورد. پس، وای به حال شهرک دلم!​ *** سالروزت را به خوبی به‌خاطر دارم. چه زیبا دل می‌بردی... . چه زیبا می‌خندیدی و زیبا، عاشق بودی! *** حال تو را چه شده؟! که این‌گونه ترسیده‌ای و عقب نشسته‌ای! مگر غیر این بود که می‌خواستی همدم ...

  • دلنوشته شهرکِ دلم
  • sh.roohbakhshک
  • ش.روحبخش
  • تعداد صفحات : 12
  • تگ:محبوب
  • بازدید: 1307
ادامه و دانلود

خواننده کیارش فرهمند یه روز که داشت همراه دوستش نوید به ویلاش تو شمال میرفت با دختری مواجه میشه که روی زمین افتاده بود اونو میبره پیش خودش و بعد که میفهمه دختره حافظشو از دست داده اونو به عنوان پرستار پسر ش قبول میکنه و اتفاقات زیادی پیش میات که ….. نوید:خب تحویل پلیس میدیمش اونا خودشون خانوادشو پیدا می کنن. سری تکون دادم و باهم رفتیم تو اتاق. دختره : حالا چیکار کنم؟ نوید : تحویل پلیس می دیمت اونا خانوادتو پیدا می کنن. دختره : میشه منو تحویل پلیس ندین. با پوزخند گفتم : چیه نکنه خلافکاری؟ دختره با عجز نگام کرد. ماشین رو پارک کردیم و پیاده شدیم.داشتیم می رفتیم سمت ویلا که دیدم دختری کنار صخره افتاده بود و از سرش خون میومد.به ...

  • بهار عاشقی
  • مبینا
  • نگین قاسمی
  • تعداد صفحات : 77
  • عاشقانه
  • بازدید: 3462
ادامه و دانلود