معرفی رمان: رمان چند کام حسرت _ مجازات میشوی؛ اما به کدامین گناه؟ حسرت میخوری؛ اما به کدامین آرزو؟ من گناهکار بودم؛ اما مجازات تو کمی زیادی برایم سنگین بود. رمان چند کام حسرت قسمتی از رمان: از جام بلند شدم و پوزخندی بهش زدم. به طرف آشپزخونه رفتم خدا رو شکر تنها خوبی این کارم، همینه که قهوه درست کردن رو با انواع قهوهسازها به خوبی یاد گرفتم. دوتا ماگ از داخل کابینت برداشتم. لعنتی چرا دوتاش همرنگه حالا چطور تشخیص بدم؟ آهان! مال اون رو تو دست راستم، قهوه سالم هم برای خودم تو دست چپ. شیشه کوچیک حاوی دارو رو از تو لباسم بیرون اُوُردم. زیر چشمی یه نگاه به پسره انداختم چشمهاش رو بسته بود. مقدار زیادی از دارو رو ...