داستان صوتی لبخند های ترک خورده
خلاصه:
داستان صوتی لبخند های ترک خورده تبعیض بین فقیر و ثروتمند درد جامعه را فریاد زدن درد بی پولی و بسیاری رویا ک ففط برای یک عده ای تبدیل به واقعیت می شود زندگی های فقیرانه اما با وفاداری و عشق و احترام زندگی های مجلل بدون حتی زره ای عزت و احترام…
داستان های صوتی دیگر :
عشقی ناکام و یک طرفه که فهمش برای طرف مقابل غیر ممکن است
درگیر عشقی یک طرفه و دوستی ساده از طرف دیگر
و احساساتی که زیر واژه های هر سطر نابود شد و به دست فراموشی سپرده شد
…عشق در یک نگاه میان دو عنصر مخالف هم
عشقی صادق و سالم
عشقی که حتی فرصت بروزش هم نشد
عشقی که به پایان بی نهایت رسید
عشقی که تا ابد جاودان ماند…
خسته از کارگاه بیرون اومدم. یادم افتاد به زری قول دادم با شلوار نو برم خانه،
از بس عرق کرده بودم موهام به هم چسبیده بود. راه افتادم سمت بالا شهر؛ به خودم گفتم:
-ما که چیزی از اونا کم نداریم میرم از اونجا خرید میکنم.
کنار مغازهها قدم میزدم. همه با چشمهای گرد شده نگاهم میکردن، به
خیالشون من آدم نیستم. به تیپشون نگاه کردم، همشون کت شلوار کراوات زده
و سامسونت به دست، سر بالا راه میرفتن. بعضیها هم که تیپاشون داغون؛ یه تیشرت
بلند تا زیر زانو و شلوار تنگ که فاقش تا زانوهاشون بود. فکر میکردن چون اینجا زندگی میکنن
آدم هستن و ما آدم نیستیم. تو ویترینها دنبال شلوار میگشتم که چشمم به یک شلوار شش
جیب کماندویی افتاد، همیشه عاشق این شلوار شش جیبها بودم، مخصوصا کماندوییش.
الان هم یکی به رنگ مشکی پام بود.
پیشنهاد می شود
رمان جای مادرم زندان نیست | مریم علیخانی
رمان به دنبال انتقام | Mahbanoo_A
دان میکنم، ولی باز نمیشه
سلام مشکلی نداره