دانلود دلنوشته باشد برای بعد
خلاصه:
دانلود دلنوشته باشد برای بعد مام غمهایت، حرفهایت ، دردهایت و لطفاً در این لحظه و ساعت، فقط به حرفهای من گوش کن!درد و دلهای تو، باشد برای بعد؛ روز دیگری به آنها گوش خواهم داد.چون امروز، روز من است!میدانم دردهایت را،میدانم تمام غمهایت را،از تمام صاف و صوفهای جادهی زندگیت باخبرم،
دلنوشته های دیگر ما:
شخصیتت…
آن را هم به خوبی میشناسم؛ اما تو…
تو ای کسی که همه مردم به عنوان همراه من میشناسنت، تو نیز مرا میشناسی؟
از زندگیام باخبری؟
ای مثلاً دُر گرانبهای زندگی من، از من چیزی میدانی؟
با من صادق باش! تو به جز جمله “باشد برای بعد” چه چیزی به من گفتی؟
با من صادق باش! تو که خوب بلدی با صداقت سخن بگویی!
تو که خوب توانستی صادقانه تنفرت را به من ابراز کنی،
در این مسئله نیز با من صادق باش..!
میدانی؟ مدتی است که اسکارلت بر باد رفتههای مغز درماندهام بازگشته…
مدتی است بازگشته؛ تا تمام فکرها و خیالها و دغدغههای پوسیدهام و همه چیز
را از روی شانههای خستهام بردارد و بگذارد در گوشهی انباری خاک گرفتهی مغزم،
در فولدر نیاز به آلزایمرها، در زیر خروار فراموششدهها؛
تا باشد برای بعد… .
مدتی است عصرها در کنارم مینشیند و عطر تعفنآور گذر روزهایم که زیر دلش میزند، میگوید:
«درست میشود، قول میدهم، تو فقط بگذار همهچیز باشد برای بعد…»
و من هر روز به او میگویم:
«باشد، باشد برای بعد… .»
اما من خسته است، این «بعد» کی میآید تا تمام این «باشد برای بعد»های مزخرف تمامنشدنی
را در رود شور و لجن گرفتهاش بشوید و ببرد تا رود کارون، تا خلیج فارس، اصلا
تا همانجایی که دیگر هیچ چیز نیست تا زیر کلوین و همانجا چالشان کند؟
تا دیگر «باشد برای بعد»ی نباشد که بگذارمش برای بعد…
اصلا دیگر چیزی نباشد که بگویم:
باشد برای بعد…
این که عظمت تاریخ سینوحه هم قاصر است از تعریف قصهی ما،
دلنوشته های در حال تایپ: