دانلود رمان زندگی مهرسا ⭐️

خلاصه:

دانلود رمان زندگی مهرسا چند روزی از سال جدید گذشته بود .. هنوز تعطیلات سال نو تموم نشده بود .. فکرش رو هم نمی کرد که تو سال جدید ممکنه به این حد سختی انتظارش رو بکشه .. تنها تو اتاقش نشسته بود . خسته بود … از همه چیز . شاید باید گفت بریده بود . از زندگی از این تنش یا شاید از این همه تلاش واسه پیدا کردن یه راهی … در

تمام این سال ها سعی می کرد قوی باشه و بتونه واسه مشکلاتش یه راه حل پیدا کنه .

اما گویا پیدا کردن یه راه حل به این آسونی هم که فکر می کرد نبود .

سخت بود … همه چیز دست به دست هم داده بود برای نابود کردن رویاهاش .

اما با این همه خستگی باز هم نمی خواست پا پس بکشه .

نمی خواست کنار بکشه و بزاره کارها به روال عادی خودش پیش بره ..

. با همه اینها باز هم ناامید نشده بود . براش خیلی سخت بود که دوباره امید داشته باشه

با امید جلو بره .

می دونست حالا که به این جا رسیده سخت تر از این ها هم نمیشه .

سن سال زیادی نداشت . تجربه زیادی هم نداشت .

اما آرزو های زیادی داشت . دوست داشت زندگی کنه . زندگی خوب .

.. نه به این روال و به خواست و نظر دیگران .

چیزی کم نداشت .

البته از لحاظ مالی چیزی کم نداشت .

اما مهم ترین چیز زندگیش رو نداشت .

باید همیشه می پذیرفت .

دانلود رمان زندگی مهرسا

دانلود رمان زندگی مهرسا

 

همه تصمیمات زندگی بهش تحمیل شده بود .. خسته بود حالش گرفته .

دیگر نای برای گریه کردن نداشت . دوست داشت تواتاقش بمونه و فکر کنه .

به این که چه کار می تونه انجام بده … به این که چگونه می بایست جلوشون بایسته .

اما حتی فکر کردن به این موضوع هم براش سخت بود .

ایستادن جلوی اون ها . مگه امکانش موجود بود .

بیشتر مواقع زندگیش در حال انجام دادن این کار بود . اما این بار این رمان عاشقانه بود که  … این بار با همه مواقع فرق می کرد .

این بار با موضوع دانشگاه فرق می کرد .

این بار با موضوع انتخاب رشته فرق می کرد . این بار سخت تر از چیزی بود

که تا به حال براش جنگیده بود . اما ارزش جنگیدن داشت .

این طور نمی شد .. می بایست کاری انجام بده . هم این طور که تا به حال واسه ارزوهاش جنگیده بود .

این بار هم می بایست کاری انجام میداد . دوست داشت داخل اتاقش می موند

به افکار نا به سامانش سامان میداد . اما حتی حق این تصمیم رو هم نداشت امکان نداشت زمانی که اعضای خانواده در حال صرف شام بوده اند این اجازه رو به اون می دادند که داخل اتاقش باشه …

نام او سرشار از مهر بود … اما افکار خانواده اش برای او مهری قائل نبوده اند …

همیشه در حال بحث دعوا خانواده اش رو دیده بود .

مهرسا حتی برای داشتن جایگاه فرزندی خود در خانواده هم می بایست تلاش میکرد .

جایگاهی که پسران آن خانواده از بدو تولد آن را داشتند .

اما مهرسا با بیست سه سال سن هنوز برای داشتن آن حسرت میخورد . از فکر خیال زیاد روی تخت اتاقش دراز کشیده بود و به سقف نگاه می کرد .

 

پیشنهاد می شود

دانلود رمان آوای جنون

دانلود رمان تاریک و روشن

رمان اسارت مکافات | دیلان شریفی

رمان حد طوفان | ف.سین 

3.8/5 - (10 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 1903 روز پیش

بازدید :9440 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

نام رمان:زندگی مهرسا

نویسنده

نویسنده:ساره آوجین

ژانر

موضوع:عاشقانه،اجتماعی

طراح

طراح:فرزانه رجبی

تعداد صفحات

تعداد صفحات:372



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 11 )


  1. زهرا گفت:

    دانلود نمیشه چرا

  2. یاس گفت:

    سلام
    لطفا لینک PDF دو درست کنید خطای ۴۰۴

  3. تسنیم گفت:

    لینکای دانلود خرابه

  4. فاطمه گفت:

    رمان جالبی بود..نویسنده قلم خوبی داشت

  5. جان گفت:

    رمان جالب بود و دوست داشتنی

  6. نمیاد خیلیـ بدهـ! 🙁

  7. مینا گفت:

    نمیدونم چرا این رمان رو خیلی دوست دارم:))🧡

  8. زهرا گفت:

    سلام چرا رمان واسه من باز نمیشه

افزودن نظر