دانلود رمان عروس فراری ⭐️

 

خلاصه رمان :

رمان عروس فراری پدر ومادر بهار توافقی تصمیم به جدایی از هم می گیرن، با آنکه می دانستند موجودی در شکم حوریه ، مادربهار درحال رشد است.ازیک دیگر جدا می شوند وبعد چند ماه از اون طلاق مادر بهار می فهمه اون جنین یک دختره.الان که جنسیت بچه را می دانست اورا بیشتر ازپیش دوست می داشت.

دختر اوبه دنیا میاید ولی متاسفانه خودش پا به دنیای ابدیت می گذارد واین دختر پیش دایی خود زندگی می کند.
او بسیار وابسته به دختــردایی خود میشود و رها را همچون خواهر دوست می دارد.
سنش که بیشتر میشود اتفاقاتی اطرافش میافتد.رها بی احتیاطی می کند..
که پای بهارهم وارد آن ماجرا می شود.
و زندگیش دست خوش تغییر عذاب آوری می شود.اون مجبورمی شود به خاطر رها…

فشاردستش روی کمرم بیشتر شد:_می دونستی خیلی زشتی؟ نگاهی بهش انداختم:_نه که تو

خیلی خوشگلی چشمش رو چرخوند: _به نظرت این دخترا که اینجا نشستن من رو دارن نوش جان

دانلود رمان عروس فراری

دانلود رمان عروس فراری

 

می کنن یا دارن ازجنابعالی تعریف می کنن؟ شونه بالا انداختم و دستم رو روی شونش گذاشتم
باناخنام فشاری روی شونش اوردم:_عزیزدلم شما رو دارن نوش جان می کنن.اگه خیلی مشتاقید

من الان این لباس مسخره رو از تنم درمیارم وتن یکی ازاین أجنبی هامی کنم؟ هووم!نظرت چیه

آقای خودشیفته؟ابرویی بالا انداخت:_اون زبونت رو من کوتاه می کنم

دستم رو کشید، سمت اتاق عمه خانوم می رفت.صدای وحشتناکی ازاتاقش میومد.

اهوراـ می بینی به خدا هر دفعه که خونه ما وِلو میشه خروپف می کنه، وای وای سرم داره می ترکه.

خندیدم.

اهوراـ خوابم نمی بره بریم یه دست فوتبال بزنیم؟

من ـ اهورا نصفه شبی آخه؟

ـ بیا دیگه لوس نشو

پفک و چیبس رو کنارمون گذاشتم

من ـ من بارسلونا

اهوراـ تو غلط کردی من بارسام

بی ادبی نثارش کردم.

ـ خودت غلط کردی تو آرژانتین شو

ـ عمراً

ـ اهورا!

ـ بهار!

ـ من بارسا

ـ نه من بارسلونا

ـ بهاربحث نکن

ـ اهورا بحث نکن

ـ خیلی عوضی ای باشه بارسا ماله تو

خندیدم:

_منم یه دندم عین خودت

غرق بازی بودیم که دستشوییم گرفت

من ـ إستوپ کن تابیام

اهوراـ کجا؟

ـ دستشویی

خندید:

_باشه

ازجام بلندشدم نگاهی به ساعت کردم سه ونیم رو نشون میداد.

به سمت دستشویی غوطه ور شدم، هرکاری کردم لامپ روشن نشد.

آخ دلم درد می کنه این چه وضعشه؟

به سمت در سالن رفتم:

_اهورا پاشو جمع کن من میرم دستشویی توحیاط،

همون موقع زنگ خونه خورد.

من ـ وای دلم اهورادروهم بازکن

پس چرانمی رسم به درسالن؟

نفهمیدم کی بودکه اومد، اونم نصفه شبی!

لامپ دستشویی رو خاموش کردم

بوی عطر تلخ وتندی بینیم رو اذیت کرد.

صدای اهورا اومد:

 

پیشنهاد می‌شود

دانلود جلد اول رمان خاتمه بهار

رمان قندی‌گل | م.صالحی 

رمان نوایند | ماهی

دانلود رمان آوای جنون

دانلود رمان تاریک و روشن

رمان ارثیه ابدی 

3.7/5 - (10 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 2850 روز پیش

بازدید :13358 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

عروس فراری

نویسنده

sedna.z

ژانر

عاشقانه, معمایی

طراح

طراح:

تعداد صفحات

450

اندروید

دانلود فایل apk

پی دی اف

دانلود فایل pdf

فایل جاوا

دانلود فایل جاوا



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 1 )


  1. raha گفت:

    عااااالی بود

افزودن نظر