دانلود رمان مرد ماورائی اختصاصی یک رمان
دانلود رمان مرد ماورائی اختصاصی یک رمان
دوستان برای تایپ رمانهای خود و حمایت از نویسنده های مورد علاقهی خود در این جا ثبت نام کنید
نام رمان :مرد ماورائی
نام نویسنده: arefe.sajadi
ژانر:تخیلی،عاشقانه
خلاصه:
این داستان حکایت مردی که مجهول بودنش، هیزم میشود و جرقه کنجکاوی را شعلهور میکند و دختری که در همان آتش میسوزد.
دخترکی که کنجکاویاش گریبانگیر رویاهایش میشود و کاخ آرزوهایی را که روزی آجر به آجرش را با مرد رویاهایش طرح زده ویران میکند.
و مردی که تیشه میشود به جان ریشه آرزوها، همانی که میگویند ماورائی است.
این داستان، داستان مرد ماورائی است.
مقدمه:
آرام جانم میشوی؟ پشت و پناهم میشوی؟
من خسته از بی مهریام تو مهربانم میشوی؟
در من نمانده ذرهای از حس خوب عاشقی
تو ضامن آزادی از رنج و عذابم میشوی؟
قلبم گواهی میدهد هم مهربان هم لایقی
آیا تو هم رویای من فکر وخیالم میشوی
من سخت بیمارم ولی محتاج دارو نیستم
آیا پرستار تب و درد و عذابم میشوی؟
من هرشب از بهر رخت هذیان به لب دارم هنوز
آیا تو در بیداریام ورد زبانم میشوی؟
تاریکی و ظلمت مرا در دام خود کرده اسیر
آیا چراغ روشن شب های تارم میشوی؟
سیمین تنی شکر لبی افتاده دامت دردلم
من عاشقی دل دادهام جانا شکارم میشوی؟
فصل نبودنهای تو فصل خزان است ای دریغ
شیرین من لیلای من فصل بهارم میشوی؟
ــــــــــــــــــــ
قسمتی از متن رمان :
زبانش بند اومده بود و فقط با تردید نگاه میکرد.هنوز در شوک بود باورش نمیشد، اصلا باورش نمیشد، یعنی درست دیده بود؟یعنی این مرد مجهول واقعا؟
با فریاد بلندش به خود لرزید.
-به چی زل زدی احمق… بدبخت خبر نداری چه غلط بی جایی کردی؟
با پوزخند کریهی به او نزدیک شد، صورت سفید و کوچکش را در دستان داغش که از شدت عصبانیت همچون کورهی آتشی شده بود گرفت و ادامه داد:
-آخه حیف این صورت خوشگلت نبود اینجوری هدرش دادی؟!
با تماس دستش با صورت دخترک، سر دخترک به طور عجیبی تیر کشید.
قسمت دانلود
- دانلود رمان برای اندروید،تبلت با فرمت APK
- دانلود رمان با فرمت JAR
- دانلود رمان برای آیپد آیفون تبلت با فرمت epub
- دانلود رمان برای کامپیوتر PDF
منبع تایپ : http://www.forum.1roman.ir/threads/12426/
دوسش داشتم عالی
خیلی دوستش داشتم ولی چراا اینقدر تلخ
دلم میخواد ادامه داشته باشه و دوباره همو ببینن .
سلام رمان خوبی بود اگرچه ایرادهایی هم داشت اما در کل خوب بود اما من هم با بقیه موافق هستم اگر جلد دوم داشته باشد جذابتر میشود
خیللللللی حالم بد شد. من با یسنا و رهان هرلحظه زندگی کردم. آخر داستان واقعااااااا اشکمو درآورد. وای اصلا باورم نمیشه واقعا دلم گرفته و نمیدونم چیکار کنم. کاااااش بهم میرسیدن. من جای یسنا بودم دق میکردم. فصل دو داشته باشه عالیه. چون ته داستان یجورایی بازه 😔
چرااااا؟نه اخه میخوام بدونم چراا؟الان حسو اینو دارم که پاشم خودمو به شیش روش به قتل برسونم اخه چرا پایان باید این باشه همه میدونیم پایان تلخ وجود داره که اگه نمیدونستیم به رمان رو نمی اوردیم خواهشا جلد دوم ….