داستان کوتاه آقای لژیونر من ⭐️

معرفی داستان:

داستان کوتاه آقای لژیونر من _ نازنین دخترک دلباخته‌ایست که با مادر خود زندگی می‌کند و نهایت آمال و آزوهایش رسیدن به فوتبالیستی‌ بوده که هر دم دل و دینش را به یغما می‌برد؛ لیک در وانفسای این زندگی هزار چهره مجبور است به پای اشتباهات پدر بسوزد و در سایه‌ی ترس از مردی باشد که با غفلت پدرش، او را در یک شرط‌بندی به غنیمت برده است.

 

 

داستان کوتاه آقای لژیونر من

داستان کوتاه آقای لژیونر من

 

قسمتی از داستان:

در رو باز کردم، وارد خونه شدم. رفتم سمت آشپزخونه. نازنین رو دیدم که یه گوشه‌ی آشپزخونه دراز کشیده مایع سفیدکننده هم پیشش بود. رفتم جلو صداش کردم:
– نازنین؟ نازنین؟ چی شده؟ چرا این‌جا خوابیدی؟ بیدارشو، بیدار شو! یا اباالفضل! بچه‌م از دست رفت. خدایا به دادم برس! نازنینم از دست رفت.
رفتم پذیرایی گوشی رو برداشتم و زنگ زدم اورژانس. یه خانم جوان جواب داد:
– سلام بفرمایید.
– سلام خانم! بچه‌م بی‌هوش شده. فکر کنم سفیدکننده خورده.
– خانم لطفا آرامشتونو حفظ کنین. بعد دستاتونو روی هم قفل کنید و روی قفسه‌ی سینه‌ش فشار بدید. فقط آدرسو لطف کنین.
– کوی کوثر، کوچه‌ی شهید…
بعدش گوشی رو قطع کردم و قفسه‌ی سینه‌‌ی نازنین رو فشار دادم.
بعد از ۵ دقیقه، آمبولانس رسید. داستان عاشقانه نازنین رو سوار آمبولانس کردیم و خودم هم همراهش رفتم.
رسیدیم بیمارستان به نازنین سرم وصل کردن. بعد از یک ساعت نازنین بیدار شد.

***
– مامان من کجام؟
– عزیزم بیمارستانی!
– آره یادم اومد سفیدکننده خوردم!
– عزیزم چرا با خودت این کار رو کردی؟
شروع کردم به اشک ریختن و گفتم:
– مامان من دوست ندارم ازدواج کنم. باز اگه آدم درست و حسابی مناسبی بود یه چیزی. نه یه مردی که چند سال از من بزرگ‌تره!
مامانم اومد کنارم.

 

 

پیشنهاد می‌شود

چهار راه اصلی | عسل کورکور 

داستان کوتاه جزای دلدادگی | سپیده نصیری 

دانلود داستان کوتاه بی وثوق

دانلود مجموعه داستان کوتاه تکه ای از زندگی

 

3.7/5 - (81 امتیاز)

منتشر شده توسط :PARISA در 359 روز پیش

بازدید :1126 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

داستان کوتاه آقای لژیونر من

نویسنده

زینب زاهد

ژانر

عاشقانه

طراح

صبا عباسی

تعداد صفحات

78

منبع

یک رمان

اندروید

دانلود فایل apk

پی دی اف

دانلود فایل pdf



افزودن نظر