دانلود دلنوشته رویاهای تلخ نرسیدن ⭐️

کجاست آن پرنده‌ی جادویی که مرا بر بال‌های خود بنشاند تا با هم به اوج آسمان پرواز کنیم، و در دل شب از نظر پنهان شویم؟ برویم کنار همان ستاره‌ای که نامش سهیل است. به زاری از ته دل یک خواهشِ نالان کنم که بگیرد دست مرا؛ تا من هم سوار بر دنباله‌ی او پرواز کنم

به زاری از ته دل یک خواهشِ نالان کنم که بگیرد دست مرا؛ تا من هم سوار بر دنباله‌ی او پرواز کنم… .

 

***

هنوز هم در این رویا که باز تو را از نزدیک ببینم و تو باز به چشمان من خیره شوی و دوستت دارم را در گوشم نجوا کنی، سَر می‌کنم.آری به راستی دیوانه‌ام که هنوز هم تو را بخشی از رویای خود میدانم!

***

دلم آن‌جایی است که دلش با من نیست. خدایا برس به داد این دلم!

برس به داد این دلم که تبدیل به دیوانه‌خانه‌ا‌ی متروکه شده است.اگر نرسی به داد دل و رویای شیرینی که با نرسیدن تلخ شد، تمام وجودم ویرانه می شود و به مرگ تدریجی جانم می رود… .

***

نمی‌دانم الان کجا و در چه حالی!

نمی‌دانم الان چه کسی صاحب قلب توست !

نمی‌دانم چه کسی دستانت را لمس می کند؛ اما می‌دانم که دل من برای تو تنگ است.

می‌دانم که هنوز وقتی به یادم می‌آیی، دلم به هوایت می‌گیرد و اشک می‌ریزم.

می‌دانم اکنون که از دلم برای تو می‌نویسم، چشمانم خیس شده‌اند!

سعی می‌کنم به تو فکر نکنم امّا چشمانم را که می‌بندم به خواب و رویای من می‌آیی و باز در ذهنم تلخی نرسیدن به تو تداعی می‌شود…

زمان بودنت کوتاه بود امّا فکر و خاطرت و مهرت در دل و جان، طولانی‌ست!

***

صدای تند تپش‌هایم را می‌شنوی؟

همین الان باز تو را در خواب و رویایم دیدم. چقدر نسبت به قبل زیباتر شدی!

سمت تو پا تند کردم امّا تو رفتی و از نظر پنهان شدی… .

دویدم و با صدای بلند اسمت را فریاد زدم. از ته دل گفتم بمان، امّا نماندی و این رویا هم تلخ شد.

به راستی صدای تپش‌هایم را می‌شنوی؟

 

دانلود دلنوشته رویاهای تلخ نرسیدن

 

دانلود دلنوشته رویاهای تلخ نرسیدن

 

به یاد آن دوران که چشم‌هایم را عاشقانه دوست داشتی، کمی فقط کمی حال این روزهای چشمانم را ببین!

هوای ابری مرواریدهایم، یک زمان تو را ناراحت می کرد… .

اما حالا تو راحت زیر خروارها خاک خوابیدی و از چشمان من غافلی.

می‌دانی؟ دیگر خسته شدم بس که رسیدن‌هایم به تو را تنها در رویا دیدم؛ امّا تو آرام در بستر خاکی‌ات خوابیدی و طعم خستگی را حس نمی‌کنی… .

***

مگر می‌توانی شبی را پیدا کنی که بدون اشک‌های من صبح شده باشد؟

من هر شبم را با یاد تو رویا ساختم و برای نرسیدنم به تو، چشم‌هایم را بارانی کردم… .

امّا من می‌توانم شب‌های زیادی را پیدا کنم که حتی از کنار رویاهایت گذری هم نکرده باشم!

***

آیا می‌دانی در رویای من جاودانه شدی و تلخیِ نبودن‌هایت در واقعیت، عذابم می‌دهد؟

تو آن دست‌نیافتنی خاص هستی که تنها در رویاهایم با تو زندگی می کنم… .

***

چشمانم را می‌بندم و چهره‌ی مهربان تو را می‌بینم؛ لبخند می‌زنی و جان می‌گیرم.

چقدر دلم برای این صورت مهربان و خنده‌های دلبرانه‌ات تنگ شده بود… .

لحظه‌ای بعد چشم‌هایم باز می‌شوند.

امّا چرا چهره‌ی تو را در کنار خود ندارم؟ چرا نیستی تا این روزهای تلخ من را شیرین کنی؟ چرا چشمان من سنگ قبری را می بیند که نام تو بر آن حکاکی شده است؟!

نمی‌توانم نبودن حضورت را باور کنم. من هنوز هم وقتی چشمانم را می بندم، رویای شیرینِ تو را می بینم. امّا افسوس وقتی از رویای شیرین تو بیرون می‌آیم، طعم رویای من تلخ می شود؛ چون از نرسیدن ها پُر است!

 

 

حرف دل نویسندگان انجمن:

دلنوشته‌ی سیاه‌‌چال| Näžgბl کاربر انجمن یک رمان

دلنوشتهٔ رویاهای تلخِِ نرسیدن | Narges.Barzan کاربرانجمن یک رمان

دلنوشته سرآغاز | فرزانه رجبی کاربر انجمن یک رمان

دانلود دلنوشته طلوع دوباره ی من

5/5 - (1 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 1258 روز پیش

بازدید :1467 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

دلنوشته رویاهای تلخِ نرسیدن

نویسنده

نرگس برزن

ژانر

تگ: منتخب

طراح

صبا عباسی

تعداد صفحات

12

منبع

یک رمان

اندروید

دانلود فایل apk

پی دی اف

دانلود فایل pdf



افزودن نظر