دانلود رمان توافق شیرین ⭐️

خلاصه رمان :

رمان عاشقانه توافق شیرین داستان دباره دختری هست که مجبور میشه  به یک توافق اجباری  یک ازدواج اجباری و ادامه این اجبار تبدیل به عشق میشه  با صدای زنگ گوشی از خواب پریدم وای باز خواب موندم فقط عجله کردم که خودمو زود برسونم دانشگاه که اگه امروز سرکلاس این پیر خرفت دیر می رسیدم کله ی منو  میکند اخه بار اولم که نبود با عجله  رفتم سمت دسشویی بعد کارایه انجام شده زود اومدم

بیرون رفتم سر کمدم و یه مانتو قرمز با یه جین مشکی و مقنعه مشکی از

کمد بیرون اوردم با عجله پوشیدم رفتم جلو اینه تا موهامو شونه کنم

که به صورتم خیره شدم (چشم های طوسی پوستی سفید بینی عروسکی

لبای صورتی قلوه ای موهای مشکی وای دیرم شد اصلا حواسم نبود زود موهامو بستم بالای سرمو

مقنعه مو سر کردم کوله مو برداشتم و از اتاق زدم بیرون روی نرده ها نشستم

خودمو سر دادم پایین وقتی رسیدم پایین پله ها مامانمو  دیدم

که داره با اخم نگام میکنه واااای عسل چرا نمیتونی مثل

 

دانلود رمان توافق شیرین

 

دانلود رمان توافق شیرین

 

دانلود رمان بک توافق شیرین که روایتگر داستنای از یک اشتباه ساده ادمیزاد از این پله ها بیای پایین ببخشید مامانم دیرم شده باید برم خدافظ .

زود سوار عروسکم که یدونه جنسیس البالویی بود شدم و به سرعت به سمت دانشگاه رفتم وقتی

رسیدم حدود پنج مین از کلاس رفته بود  ماشینو

پارک کردم به سمت کلاس دویدم وقتی به پشت در کلاس رسیدم یه نفس عمیق کشیدم و

حرفایی ک باید بزنم تو ذهنم مرور کردم ضربه ای به در کلاس زدم  و  وارد شدم سرمو زیر انداختم و

همینطور که داشتم حرفایی که قرار بودو میگفتم : استاد بخدا یه مشکلی پیش اومد نتونستم خودمو

برسونم ببخشید که یکی از پسرا که نمیدونم کی بودو تا بحال صداشو نشنیدم گفت : بفرماید

بشینید خانم راد فر با تعجب سرمو اوردم بالا و سر جام میخکوب شدم  .

اقای تهرانی شما !!!!  اینجا ! من چند جلسه باید بجای استاد شما تدریس  همین .هنوز توی شوک بودم که دوباره

صداشو شنیدم  بفرمایید بشینید شراره یکی از دخترای اویزون کلاس که خیلی

رابطش با من شکراب بود شروع کرد به خندیدن -تمومش کنید خانوما کلاسو به شوخی نگیرید

رفتم نشستم سر جام که یه دفعه پهلوم سوخت برگشتم دیدم النازه دیوونس  چیه چیکارم داری

چرا اینطوری میکنی تو چند بار بگم اینطوری نکن -خب حالا نمردی ک ببینم عسل نکنه این استاد

خوشگله رو میشناسی -حالا بعدا میگم -خانم رادفر اگه میشه

 

 

 

در حال تایپ در انجمن:

رمان خنده هاشو عشقه

رمان سپید به رنگ آرامش

رمان خفته در کالبد ها

4.3/5 - (6 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 1698 روز پیش

بازدید :23538 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

توافق شیرین

نویسنده

عاطفه کلهر مرادی

ژانر

عاشقانه, اجتماعی , ازدواج اجباری

طراح

بهار قربانی

تعداد صفحات

500

اندروید

دانلود فایل apk

پی دی اف

دانلود فایل pdf



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 14 )


  1. زهرا گفت:

    جالب نبود
    توصیه میکنم اگر قرار نبود رو خوندین اینو نخونین دقیقا کپی شده همونه
    حالا ی ذره تغییرش داده ولی بازم کپی و تقلیده

  2. f....b گفت:

    سلام و خسته نباشید میگم به نویسنده عزیز
    موضوعی که انتخاب کرده بودید موضوع جذاب و شایعی در رمان های ایرانی است اما چیزی که باعث میشه من نسبت به کتاب شما انتقاد داشته باشم اینه که شما کل داستان رو بر اساس کتاب قرار نبود نوشته بودید و حتی صحبت هاشون رو عینا کپی کرده بودید و این برای نویسنده نقص به شمار میاد امیدوارم که کتاب های بهتر و عالی تری بنویسید و روز به روز به موفقیت هاتون افزوده بشه

  3. F...B گفت:

    منم با شما موافقم این که موضوع یک رمان تکراری باشه قابل چشم پوشیه ولی اینکه عین مکالمات رمان قرار نبود کپی شده بود باعث می شد رمان قابل پیش بینی باشه و لذتی از خوندنش نبرم

  4. نرگس گفت:

    با تمام احترامی که نسبت به نویسنده و قلم ایشون دارم باید بگم که:
    نویسنده ی عزیز کاری جذاب و دوست داشتنی میشه که برگرفته از فکر و خلاقیت خود ادم باشه که متاسفانه این مسئله چندان توی رمان شما دیده نمیشد…رمان شما برگرفته از رمان “قرار نبود” هستش..درسته که سعی کردین با وارد کردن شخصیت های اضافه داستان رو متفاوت نشون بدین ولی توی قسمت های مهم و کلیدی داستان پاراگراف به پاراگراف فقط متن رو کپی کردین که این کاملا توی ذوق ادم میزنه..مسئله ی دیگه ای میخواستم بگم اینه که نوع جمله بندی هم مشکل داشت.اینکه تقریبا کل رمان به صورت تلگرافی و دیالوگی جلو میرفت باعث میشد تا خواننده خسته بشه.اینکه داستان راوی مشخصی داشته باشه خیلی بهتر از تک جمله ای بودنه.
    به هرحال ؛عاطفه جان عزیزم امیدوارم رمان های بعدی که منتشر میکنی قویتر و دوست داشتنی تر از این اثرت باشه.

  5. هستی گفت:

    دوباره از این رمان ابکی ها که دو شخصیت هردو خوشگل، جذاب پولدار و……………………………………………. یکم واقعیت وببینید نویسنده ی عزیز

  6. N گفت:

    عزیزم این رمانی که نوشته بودی در حد فهم ۱۰ سال بود مگه واسه دبستانی رمان نوشتی به مغر فندقیت فشار بیار حداقل از خودت بنویس دزدی نکن از هما پور اصفهانی بدبخته فنچ???

  7. peterson گفت:

    سلام به غیر از اینکه داستان کپی برابر اصل قرار نبود بود،خیلی جاهاشم باهم جور در نمیومد مثلا دختره داره میره فرودگاه زنگ میزنه کسی نیاد بعد تو فرودگاه داره باهمه روبوسی میکنه یا تو قسمت اعلام پرواز میگه ونکوور بعد میگه بعد از رفتن ما به تایلند رمان افتضاح بود البته اگه غلط املاییاشم فاکتور بگیری

  8. Maryam گفت:

    به طور کاملللل کپی از قرار نبود و تا حدودی اسمان مشکی هرچند که این دوتا کار خیلی قوی تر و جذاب تر بودن

  9. janan گفت:

    رمان قرارنبود رو تکرار شده بود با تغییرات حتی درمواردی نویسنده عزیز لطف نکرده بود جملات رو تغییر بدی و عینا کپی کرده بود مثلا قسمتی که رفتن از ایران و تو هتل حرف میزدن دیالوگ ارشام همون دیالوگ توی قرار نبود عینا تکرار شده بود …..

  10. رمان خون گفت:

    سلام دقیقا کپی شده ی رمان قرار نبود بود من اصلا راضی نبودم و کلی غلط های املایی هم داشت

  11. hannaneh20 گفت:

    اووف کلا رمان قرار نبود بود ولی با یکی دو مورد تغییر.
    نخونین بهتره.

  12. نویسنده گفت:

    من هیچوقت نظری نمینویسم ولی با خوندن این رمان خیلی اعصابم خورد شد بخش های زیادی از این رمان تقلید شده از رمان قرار نبود بود جوری که تک به تک جمله ها شبیه هم بود کمی خلاقیتم خوبه و واقعا متاسفم واسه نویسنده یعنی چی خب دوست نداری ننویس زور که نیست وقتی خلاقیت نداری چهار تا کلمه از خودت بنویسی ننویس اقا ننویس

  13. ناشناس گفت:

    اگه رمان رو خودت نوشته بودی و از رمان های دیکه تقلید نمی‌کردی خیلی قشنگ تر بود

  14. نویسنده گفت:

    من یه سوال دارم. چند درصد از مردم ایران چشماشون رنگیه؟ چرا انقدر تو این رمانها اصرار دارین ک حتما شخصیت اول داستان خوشکل و چشم رنگى باشه اونم نه هر رنگى طوسى آخه چرا انقدر مصنوعى میکنید داستانا رو بابا

افزودن نظر