دانلود رمان دسیسه بهشت ⭐️

خلاصه رمان:

دانلود رمان دسیسه بهشت داستان راجبع به دختری به نام مریم هست که سخت تو مشکلات زندگیش غرق شده. مریم داستان ما به دنبال کار وارد خونه ای میشه که پنج پسر داخلش زندگی میکنند؛ پنج پسر با شخصیت های متفاوت. مریم با هر تصمیم مسیر زندگیش رو تغییر میده و در این بین صاحب خونه که زن  هست گذشتش رو برای مریم روایت میکنه همچین زیادی شیک بود..خیلی شیک دربرابر منی که قیمت کله لباسام رو هم به اندازه قیمت یه رژلبشم نمیشد

…با نوک کفشم رو زمین ضرب گرفتم..نگاهش کشیده شد رو کفشم

و در کسری از ثانیه نگاهش پر از تمسخر شد..لبش کج شد و توی چشام با غرور خیره شد..

لبمو گزیدم که تحقیر نگاشو نادیده بگیرم…خندم گرفت.

.من با چه اعتماد به نفسی اینجا نشسته بودم؟اصلا چرا نشسته بودم؟..ب

ه بقیه نگاه کردم..کم و بیش توشون مثله این دختره سانتال مانتال پیدا میشد…

ولی اکثریت معمولی بودن..با یه سرو وضع اراسته اما نچندان مایه دار..

این وسط تیپو قیافه من تو ذوق میزد..مانتوی سرمه ای مندرس و شلوار سرمه  ای و مقنعه مشکی..

یه کیف مشکی ام دستم بود که از بس به بندش چنگ زده بودم پوست پوست شده بود..

دانلود رمان دسیسه بهشت

 

دانلود رمان دسیسه بهشت

 

رمان اجتماعی .دستامو به حالت بادبزن جلو صورتم تکون دادم..رو پیشونیم دونه های درشت عرق دیده میشد

..اما از گرما نبود..عرق شرم بود ..وقتی که آگهی استخدام رو دیدم بی هیچ فکری راهی شدم

..اون لحظه فقط گریه های تارا وعلی تو گوشم بود..خسته شده بودم

از نعشگی کسی که اسمه پدرو یدک میکشید..فکرم از کار افتاده بود

ولی حالا میفهمیدم چه اشتباهی کردم..من هیچ شانسی نداشتم..

بادیپلمی که اگه دعای مادر خدابیامرزم پشتم نبود ،نمیتونستم بگیرمش اینجا نشسته بودم

درحالی که هزارتا از من بالاتراش با ناامیدی آه و ناله میکردن..صدای منشی بلند شد_

نینا احمدی..دختره برنزه چینی به بینی عمل کرده اش داد و باصدای نازکش پرگلایه گفت_مگه داری مریض پیج میکنی؟ایشش..بعدم کیفش را برداشت و به سمت اتاق رفت..چند دقیقه بعد اومد

بیرون و با خونسردی از شرکت بیرون زد_مریم سهرابی ..با اضطراب نگاش کردم_ب..بله؟_

برو تو دیگه..با قدم های لرزون از صندلی فلزی که روش نشسته بودم د

فاصله گرفتم..دستمال کاغذی ای رو از رو میزه روبروم برداشتم و به پیشونیم کشیدم..ت

شنگی امونم رو بریده بود..ولی ناچار با یه بسم ا…رفتم داخل..

با خستگی کفشمو کندم و دره حال رو باز کردم..از همون دمه در شروع کردم_

علللی..پاشو..تارا..مدرست  دیر شد..مانتوتو دیروز شستم رو بنده..علللی..جورابتو دیروز دوختم،

این چرا دوباره سوراخه..دست به کمر ایستاده بودم و به تارا که به زور درز مقنعشو از بغله گوشش میاورد

زیره چونش نگاه کردم..رو زمین زانو زدم و با حرص گفتم_ باز خواب موندی؟ بیا ببینم..

کشیدمش جلو ومقنعشو درست کردم..موهای فرشو کردم زیره مقنعه و دوباره علیو صدا زدم

.._علللی..علی لقمه به دست 

اومد بیرون..الهی بمیرم..صبحونشون یادم رف..همونجور که میرفتم سروقته کیفه جفتشون با دستپاچگی گفتم

 

 

رمان هایی که نباید از دست داد:

رمان قلب خونین شیطان | سیده پریا حسینی

رمان تُنگی بلورین برای ماهی | س.سرحدی

رمان خفته در کالبدها | fateme078

رمان کورباوری | مریم شکیبایی

دانلود رمان کاش نبودم

کتاب با ماهی ها غرق می شوم

3.7/5 - (3 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 1785 روز پیش

بازدید :6088 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

نام رمان:دسیسه بهشت

نویسنده

نویسنده:مریم .خ

ژانر

موضوع:عاشقانه،اجتماعی

طراح

طراح:فرزانه رجبی

تعداد صفحات

تعداد صفحات:227

اندروید

دانلود فایل apk

پی دی اف

دانلود فایل pdf



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 8 )


  1. لبخند خدا گفت:

    قشنگ بود. طنز خوبی هم داشت ? ممنون?

  2. چشم خدا گفت:

    وا کجاش خوشکل بود همش مزخرف بود

  3. لبخند خدا گفت:

    در پاسخ به “چشم خدا”:
    ۱_ در ایران بیش از ۸۰ میلیون انسان زندگی میکنه و به تبعیت از این تعداد انسان، بیش از ۸۰ میلیون نگرش و دیدگاه وجود داره، دلیل نمیشه که نسبت به یک موضوع و مطلب واحد برداشت های مشابهی بشه که اگر اینطور بود ما در مبحثی مثل روان شناسی با این طیف از دیدگاه های مختلف مواجه نمیشدیم .پس قشنگ این هست که به عقاید و نظرات یکدیگر با دید باز تری احترام بذاریم و نقد کنیم??
    ۲_ همین که نویسنده این کتاب شهامت قلم به دست گرفتن رو داشتن خودش شایسته تشویق و تشکره چون این برتری رو نسبت به ما دارن، به علاوه گاهی بیان یک سری الفاظ(مثل مزخرف) میتونه به قیمت از بین رفتن و در نطفه خفه شدن یک استعداد بزرگ باشه.پس بهتره که دقت کنیم.?
    ببخشید طولانیه ?

  4. arefeh گفت:

    چه طرز بیان و دید قشنگی خوشم اومد

  5. مطهره گفت:

    منم موافقم. واقعا چقدر خوبه دید خوب داشته باشی و از همه مهمتر اینکه بتونی قشنگ بیانش کنی

  6. reyhana گفت:

    شدیدااااا مزخررررف بووود حیف وقتم که واسه این رمان چررت گذاشتم

  7. M گفت:

    واقعا رمان زیبایی بود.
    برتری این رمان نسبت به بقیه این بود که در لحظه ای که حدس میزدی اینطوری میشه الان اصلا ان اتفاق نمی افتاد و روند رمان را جالب میکرد.(^_^)

  8. خادم الزهرا گفت:

    دقیقا من خودم عاشق کتاب خواندن و حتی رمان خوندن هستم و خب تا الان به این باور رسیدم که قرار نیست تمام داستان ها مثل هم باشه
    هر فردی یک دیدی داره

افزودن نظر