دانلود رمان راز ⭐️

خلاصه:

دانلود رمان راز زندگی برایم روزی به شیرینی عسل بود,وقتی دستانت در دستانم معنای اعتماد و عشق را برایم تداعی می کردند,اما به ناگاه چه شد که به زور به منزهری خوراندی که به جای کشتنم خوره ی روحم شده است و ذره ذره مرا می کشد. قصه ی این رمان کاملا زاییده ی تخیلات نویسنده است شباهت چهره و شغل شخصیت

دلش برای مهربانی های فرشته و شیطنت های حدیث پر می زند

.پشیمانی از گذشته امان قلبش را بریده است،اما نمی تواند بی گدار به آب بزند.

دختر بر روی تختش دراز کشیده و شهر غم و غصه را دور می زند

و به قلبش اندوه هدیه می دهد تا مرهمی برای وجدانش باشد, باران یک تاب به قرمزی

لب های دخترکان غنچه لب و شلواری به راحتی یک محیط امن به تن دارد.

او به پوستر سه نفره شان خیره شده است،پوستری که در آن هر سه شانه به شانه ی هم ایستاده اند و لبخندزنان به دوربین می نگرند,از همان

لبخندهایی که قند در دل هوادارانشان آب می کند. در کنار این پوستر

عکسهایی از سینمای ایران و جهان است که به خوبی حرفه یشان را معرفی می

کند. آنها هر سه بازیگرند.

او دختری با قدی به بلندی سرو,چشمهای کشیده ی مثل دخترکان زیبای آسیای شرقی،ابرووان شمشیر سان مشکی،گونه هایی برجسته به سان

سرزمینی پهناور,بینی معمولی و لبخندی به دلنشینی یک خواب آرامش بخش که در کل دختر زیبایی است.

باران چشمان خیس از اشکش را می بندد و مسافر شهر گذشته می شود.

چند سال پیش

 

دانلود رمان راز

دانلود رمان راز

 

 

رمان عاشقانه هر سه دختر بازیگر در یک رستوران شیک و با کلاس که از قضا دنج و خلوتم هست شام می خورند.

باران با نگاهی مملو از محبت خواهرانه به فرشته می نگرد, رفیق

جانش شوخ می گوید:چیه عاشقم شدی؟!

او هم شوخ جواب می دهد:چرا که نه؟!

حدیث که تا الان مسافر شهر سکوت بوده,فرصت را برای شیطنت هایش

غنیمت می بیند،در حالی که تظاهر به عصبانیت می کند:هو مواظب باش,خواهر

من از اوناش نیست،بهتره بری سراغ یکی دیگه!

دختر سبزه روی جذاب که می داند حدیث شوخی می کند لبخندی

شکرخند می زند اما دختر چشم بادامی ادایش را در می آورد و عصبی می

گوید:همچین می گه انگار ننه اش زاییدتش!

دختر شیرین زبان می خواهد جواب رفیق عصبی اش را بدهد

که این بار دختر سوم شاکی می شود در حالی که عصبانیت را بر نگاه و لحنش سوار می

کند:شما دو تا چتونه هی مث سگ و گربه می پرین به همدیگه،

حتما باید اتفاقی بیفته که بفهمین همو دوس دارین!

دخترها با اخم به هم نگاه می کنند،ولی کم کم اخمشان تبدیل به لبخند می شود.

باران با صدای مادرش از بهشت خاطراتش بیرون می آید و به برزخ

حال باز می گردد: بارانم بیا شام حاضره.

خانه ی باران و خانواده اش در یک خانه ی بزرگ ویلایی در بالای شهر

پایتخت قرار دارد که در میان یک باغ بزرگ با درختان سر به فلک کشیده

خودنمایی می کند,حیاطش آن قدر بزرگ است که می شود در آن یک

مسابقه فوتبال حسابی راه انداخت.

او به همراه پدر و مادر و دو برادرش در پذیرایی مجللشان شام می خورند.

همزمان تلویزیون روشن است و آنها سریال تماشا می

 

پیشنهاد میشود

دانلود رمان سرنوشت رویایی من

رمان ماهمه تنهاییم | اشکی

رمان عاشقانه‌ای برای هیچ | ROSHABANOO

رمان در پس یک پایان | روشنک.ا

امتیاز شما به این رمان

منتشر شده توسط :REZA_M در 1965 روز پیش

بازدید :3441 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

نام رمان: راز

نویسنده

نویسنده:معصومه سرلک

ژانر

عاشقانه ، اجتماعی

طراح

طراح:Miss_hani97

تعداد صفحات

تعداد صفحات:

اندروید

دانلود فایل apk

پی دی اف

دانلود فایل pdf



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 5 )


  1. زهرا گفت:

    سلام خسته نباشیدلینک دانلودنداره چرا؟؟

  2. یاس گفت:

    سلام
    لطفا لینک PDF رو اضافه کنید

افزودن نظر