دانلود رمان ساعت ۳ بامداد ⭐️

معرفی رمان:

دانلود رمان ساعت ۳ بامداد _ امیر وکامیار دو دوست صمیمی هستند حتی بیشتر از دو دوست صمیمی! آنها با هم یک برادرند و رفاقت دوستی آنها همیشه پابرجاست،که هر رازی را بهم می‌گویند، حال مسئله‌ای و رخ دادن حادثه‌ای هولناک برای کامیار، او را به یک انسان تو دار و درونگرایی تبدیل کرده است… امیر هم مشتاق جویای حال او است…. طی اتفاقی به رفتار کامیار و شخصیت دیگری که پیدا کرده شک می‌کند و به دنبال عامل اصلی این اتفاق می‌گردد و پیگیری می‌کند تا علاج آن را بیاید ولی…..

 

دانلود رمان ساعت ۳ بامداد

دانلود رمان ساعت 3 بامداد

 

قسمتی از رمان:

محسن:بابا یکی این جعبه‌ها رو بیاره بالا دستام شکست.
کامیار آرام پس گردنی نثار امیر کرد و گفت: پاشو داداش این کار خودته پاشو که دستاتو می‌بوسه.
امیر: چرا فقط کار منه؟
کامیار: عه داداش این چه حرفیه تو که شرایطمو می‌دونی؟! پاشو که محسن الان میاد می‌کشتمون.
امیر پوزخنده مسخره‌ای زد و گفت: آره می‌دونم شرایطت رو ۴تا بچه زاییدی آب بدنت کم شده کمرت نابود شده….
کامیار پرید وسط حرف امیر و گفت: رمان ترسناک آقا من غلط کردم تمومش کن جان داداش الان بلند میشم.
محسن خسته از خانه آمد بیرون و گفت: امیر! بلند شو دیگه .
کامیار ریز خندید.
امیر چشم غره‌ای به او رفت و بلند گفت: چرا همیشه من باید بدبخت باشم!
کامیار: خاک تو سرت امیر اونی که بدبخت منم نه تو! تو به این خوشگلی باز ۵ تا دوست جیگول داری من چی؟!
امیر خنده‌اش گرفته بود .
امیر: تف به روت آمار دوستام پیش تو یک راز بود…
محسن عصبی نگاهشان کرد .
آن روز محسن هم امیر هم کامیار را به کار گرفت طوری که در لحظات آخر گریه‌هایشان گرفته بود.
محسن: خب بابا گریه نکنین بیایین بریم استراحت کنیم.

 

پیشنهاد می‌شود

رمان آرام من | زهرا ابراهیم زاده

رمان نغمه‌های خونین شب | میکایلا 

دانلود رمان توازن اقیانوسی

دانلود رمان خیزش دادگر

کتاب ببار بارون

 

4.5/5 - (6 امتیاز)

منتشر شده توسط :PARISA در 605 روز پیش

بازدید :4752 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

ساعت 3 بامداد

نویسنده

زهرا عبدی

ژانر

ترسناک / فانتزی / طنز

طراح

ستاره سیاه

تعداد صفحات

101

منبع

یک رمان

اندروید

دانلود فایل apk

پی دی اف

دانلود فایل pdf



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 3 )


  1. Kiyana گفت:

    لینکش خرابه؟ هر کاری میکنم اپلیکیشنش دان نمیشه

  2. Kiamehr گفت:

    سلام من یکی از خواننده های پر و پا قرص رمان های سایت یک رمان بود از این سایت به این خوبی انتظار نداشتم چنین رمان مزخرفی رو در سایت قرار بده از نویسنده محترم این رمان عذر خواهی می کنم ولی رمان شما با رمان های بچه های یکی دو ساله هیچ فرقی نداشت محور داستان هم که بسیار خنده دار بود یهو این آقا کامیار ما سر از ویلای آدم خوار در میاره لااقل یه خلاقیتی به خرج می دادین من به شخصه یکی از بهترین بهترین رمان های که در این سایت خودم رمان بعد تاریکی بود که هنوز هنوزه منتظره جلد دومش هستم که منتشر بشه از شما می خوان که یک بار این رمان رو بخونید و با رمان خودتون مقایسش کنید شاید حتی از اون الهام گرفتید که یک رمان خیلی قشنگ تر رو منتشر کنید

افزودن نظر