خلاصه ؛
دانلود رمان عشق و جدایی سال گذشته…..۱۵ سال پر از تلخی….پر از غم…پر از عشق…پر از …پر از جدایی…و حالا بعد از این همه سال میخواد دوره کنه روزهای رفته و سوخته زندگیش رو ….میخواد بنویسه و بگه از غم بی مادری…از غم دوری پدر…از غم دوری پسر عموی عزیزش که همه کسش شده بود….از غم تنهای دخترانش…از غم عشق و ش…رویای غصه من خسته از همه جا…بریده از همه کس..حالا به دفتر خاطراتش پناه میبره تا بنویسه روزهای
موضوع داستان در سال ۱۳۴۰ رخ میده
به نام خدا
سلام به تمام دوستان…. این اولین رمانه من هستش که دارم به امید خد
ا شروع میکنم
تجربه زیادی هم ندارم اما مطمئن هستم که به یاری خدا و همراهی شما
دوستان میتونم به سرانجام برسونم ….
رویا
مقابل پنجره اتاقم ایستادم و به مشهدی ماشالله که با عشق به گلها آب
میده نگاه میکنم …
دانلود رمان عشق و جدایی
بوی نم خاک آدم رو مست میکنه … چشم میبندم تا با تمام وجود این بوی
بهشتی رو به ریه هام بفرستم … اما نفس تو سینم حبس میشه … باز
چهره زیبا و دلفریبش میاد جلوی چشمهام….با جون گرفتن چهرش تو ذهنم
درد بدی رو تو قلبم احساس میکنم ….چشمهام رو سریع باز میکنم …..
نفسهام با یادش به شماره افتاده… چرا نمیتونم فراموشش کنم!؟… من
باید این آدم پست و کار رو فراموش کنم ….. هنوز به گلها و درختهای
باغ خیره ام … صدای باز شدن در من رمان عاشقانه رو از افکارم بیرون میکشه حتما
دوباره زینت برام غذا اورده .. حال خوردن ندارم با بیحالی میگم-ببر زینت
جون …. گرسنه
مقابل پنجره اتاقم ایستادم و به مشهدی ماشاهلل که با عشق به گلها آب میده نگاه میکنم … بوی نم خاک آدم رو
میکنه … چشم میبندم تا با تمام وجود این بوی بهشتی رو به ریه هام بفرستم … اما نفس تو سینم حبس
پیشنهاد میشود
