دانلود رمان عشق و اسارت اختصاصی یک رمان

دانلود رمان عشق و اسارت اختصاصی یک رمان

 

دانلود رمان عشق و اسارت اختصاصی یک رمان

 

خلاصه رمان :

دانلود رمان عشق و اسارت اختصاصی یک رمان این داستان درمورد دختر مغرور اما شیطونیه به اسم مانیاس که سند قلبش شیش دونگ خورده به نام پسری مغرورتر ازخودش به اسم مانی ،عشقی ناب بین دختر و پسرقصمون به وجود میاد ،به وجود اومدن این عشق ناب همانا و ….

رمان های دیگر ما:

نویسنده : فریبا آرامیان

تعداد صفحات : ۸۴۳

ژانر : طنز و عاشقانه

من:همینی که هه ،گازشوگرفتموبه سمت خونه حرکت کردمو…جلوی

خونه ترمزکردمو ریموت زدمو داخل خونه شدم وبدون هیچ حرف وعملی مستقیم رفتم اتاقمووروتخت ولو شدم

فکرم درگیربود درگیرفردا،مانی،سفر،احساسم،ینی شکست میخورمو سرخورده برمیگردم؟؟ باصدای گوشیم رشته افکارم پاره شد

هیراد بود شیرجه زدم روگوشیو جیییییییییییییییییغ کشیدم واییییییییی هیراد جونی دلم واست تنگیده بود

هیراد خندیدوگفت آی آی جیغ جیغو باز که موشه سلامتو خورد

ببشید ذوق زده شدم خب سلام

هیرادسلام خانوم طلا منم دلم واست تنگ شده بود بپر پایین دم در منتظرتم

چیییییییییییییییییییی؟؟

درست شنیدی خانومی بپر که طبیعت زیرپام سبزید

اکی اومدم ،بدون خدافظی گوشیو قط کردمو باسرعت جت پریدم

دم درهیراد به فراریش تکیه زده بود یه لباس مشکی جذب تنش

بودوشلوار سفیدجین پاش بود و مثه همیشه جذاب و باشیطنت خاصی نگام میکرد

رفتم سمتشو دستامو گذاشتم روکمرمو سینمو دادم جلوو گفتم :

آی آی چشات ودرویش کن آقاهه دخیه خوجگل مردمو تموم کردی

دستاش و باز کردو خندید وگفت نچ نچ حالا حالاها تموم نمیشی خانوم موشه

پریدم بغلشو گفتم دلم واست تنگ شده بود هیرادی

هیراد منو محکم فشوردوحلقه دستاش ودور کمرم تنگتر کردو گفت

منم دلم واست تنگ شده بود شیطون بلا از بغلش اومدم بیرون..

درماشین واسم باز کردو گفت:افتخار

 

لینک های دانلود

منبع رمان فوریو

3.5/5 - (10 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 2665 روز پیش

بازدید :3808 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

نام رمان:

نویسنده

نویسنده:

ژانر

موضوع:

طراح

طراح:

تعداد صفحات

تعداد صفحات:

منبع

منبع:



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 5 )


  1. نرگس گفت:

    نویسنده ی عزیز رمان هرکی هس اومدم نظر بزارم
    عاقا
    اولاش زیاد جالب شرو نشداما وسطای رمان خیلی خوب بود با این که هشصدو خوردی صفحه داش ولی خدایی خسته نشدم..
    ولی راستش اخرش خیلی چرت تموم شد..
    یجورایی انگار نویسنده خواسته فقط یجوری سروتهشو هم بیاره!!.
    اخه میدونید داشتم میخوندم میخوندم یهو رسیدم پایان.اصن کپ کردم
    مثلا علت مرگ مانی مشخص نشد اینکه چرا مانی از مانیا جدا شد یا اینکه وقتی هیراد برمیگرده میشد یکم دیگه ادامش بده.
    تمومش که کردم خیلی عصابم خورد شد! :l
    اگه نویسنده ی عزیز بتونه یکم اخرشو ویرایش کنه خیلی عالی میشه..
    راستی..شخصیت های رمان هم خیلی شبیه هم بودن خصوصا طرز حرف زدنشون..دیگه هیچی..
    مرسی..
    🙂

  2. Atena.. گفت:

    ارام

  3. Atena.. گفت:

    رمان زیبا بود

  4. فاطمه گفت:

    سلام
    راستش رمان خوب بود ولی اخرش خیلی مزخرف بود بنظرم نویسنده میتونست اخرش رو خیلی قشنگ تمام کنه ولی همچین چیزی نشدخوب بود ولی اخرش خیلی چرت بود کلی سوال تو ذهنم اومد که جواب هیچ کدوم تو رمان مشخص نبود

  5. نرگس گفت:

    دقیقا -_-

افزودن نظر