دانلود رمان نبرد عشق عسلی ⭐️

خلاصه رمان :
عسل دختری مهربان، امااز جنس انسان های شجاع و کم سن و سال؛دختری که با ورود به دنیای تاریک مرد مرموز و خطرناک، سرنوشت خود را به سیاهی و تاریکی می کشاند. و اما… در بین این تاریکی ها قلبی که بی پروا برای مرد سیاه پوش می تپد.همین ماجرا باعث می شود، مجبور به پیمودن راهی شود که خطرناک است.
هم اینک مرد سیاه پوش، کسی که از دل تاریکی ها بیرون آمده است، با انتخاب عسل دنیای خود را به سمت روشنی سوق می دهد و اما آیا این انتخاب دنیایش را چگونه تغییر می دهد؟

تقریبا پنج دقیقه ای اون طرف بود که بعد سمت ما اومد . بدون اینکه به من توجهی کنه، به پشت سریم که یک دختر لوس و پر از طراحی روی صورتش بود، توجه کرد و پول رو از اون گرفت و کناری هم چشمکی نثارش کرد .

با خودم گفتم: «خدایا آدم خلق کردی یا میمـون ؛ سرکارهم دست از  این کاراشون بر نمی دارند .»می خواست بره که دیگه تحمل نکردم و گفتم : آقا نمی خواید پول من رو هم بگیرید ؟!

ابروهاش رو بالاداد و در حالی که نگاهش به سمت دختره بود، گفت : کوچولو یک دقیقه وایسا نون پشت سریت رو بدم بعد .

دوباره می خواست بره که گفتم : اما الان نوبت من بود آقا ؛ ولی به جاش دارید نون پشت سریم رو که اصلا هم نوبتش نبود رو می دید .

دانلود رمان نبرد عشق عسلی

 

دانلود رمان نبرد عشق عسلی

 

دانلود رمان اخم کرد و گفت: کوچولو، گفتم صبر کن . الان میام نون تو رو هم میدم .

بی توجه رفت و به من محل نداد . «به من میگی کوچولو ؟ عوضی چشم چرون.»

به دختره که نیشش باز بود، نگاه کردم. ( چقدر هم که خوشگله به خدا) دوباره با چند تا نون برگشت و با لبخند نون رو  دستش داد و گفت: کارت رو هم بگیر خوشگل خانم، منتظر تماست هستم .

البته این رو آروم گفت . چون گوشام تیز بود شنیدم ؛  دختره هم خندید و بعد رفت. حواسم به مانتوش بود که هر لحظه امکان داشت جر بخوره . با صدای چشم چرون به خودم اومدم : خب کوچولو چقدر نون می خوای ؟

گفتم : چه عجب فهمیدید منم  وجود دارم.

خنده ای کردو گفت: کوچولو چرا حرص می خوری حالا ؟ تو هم اگه بزرگ بشی همچین اتفاقاتی برات می افته .

خوبه ، تو اگه بدونی من چند سالمه چشمای درشتت از کاسه در میاد ؛ ولی همین مشکلم اینه که قدم کوتاهه.»

پول رو دادم و رفت؛ چند ثانیه بعد با نون برگشت . درحالی که نون رو ازش می گرفتم، گفتم: به جای اینکه چشم چرونی کنید، بهتره مثل آدم کارتون رو انجام بدید .

بعدشم اگه من مثل اون دختره بزرگ تر بشم ، هیچ وقت واسه پسری مثل تو که حواست رو جمع نمی کنی  تو چه مکانی هستی و باید چکار کنی ، از خودم ادا در نمیارم که زودتر نون گیرم بیاد و یک (شماره) هم در عوضش بگیرم . من اگه جای اون دختره بودم ،ازت شکایت می کردم و یک کشیده هم مهمون اون صورتت می کردم .

 

 

رمان های توصیه شده ما :

خلاصه رمان بده اسم تحویل بگیر

 رمان منِ خیالی | Baran

رمان مودیت | زهرا صالحی (تابان)

رمان جاده می‌رقصد | masihe.ch

دانلود رمان سیگار صورتی

دانلود رمان زن خطرناک

4.8/5 - (51 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 1083 روز پیش

بازدید :9190 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

نبرد عشق عسلی

نویسنده

نجمه صدیقی

ژانر

معمایی ،عاشقانه

طراح

BLACK.STAR

تعداد صفحات

330

منبع

رمانکده

اندروید

دانلود فایل apk

پی دی اف

دانلود فایل pdf



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 10 )


  1. آدی گفت:

    رمان خوبی بود:)
    ولی تهش بد تموم شد…

  2. شاهپوری گفت:

    قشنگ بود:)

  3. Fatemeh گفت:

    رمان خیلی قشنگه حتما بخونیدش

  4. عالیس گفت:

    عالی و خنده دار حتما بخونیدش ♥

  5. اترابان گفت:

    قشنگ و خنده دار و همچنین تراژدی غم انگیز🧡

  6. مهربان گفت:

    زیبا و تاثیر گذار بود. کل کل بین ارسام و عسل خیلی شیرین بود😍♥

  7. Bhreh گفت:

    خیلی قشنگ و عالی بود، سیر قشنگ و هیجانی داشت، در کل قشنگ بود. پیشنهاد میشه

  8. elham گفت:

    خوب بود
    بر خلاف اکثر رمانا که پایانشون بانشاطه
    این متفاوت بود و خوش تموم نشد

  9. زینب گفت:

    خیلی قشنگ بود●-●
    مخصوصا اخر رمان که نوشته بودی با این زندگی کردی خیلی حس خوبی به خواننده “اینجانب” میداد×-×

  10. ... گفت:

    رمانش خیلی خاص بود. انگار رمان رنگ و بوی خاکستری داشت
    ن خیلی پر نشاط و ن خیلی غم انگیز و پر درد
    واقعا عالی و خاص بود

افزودن نظر