دانلود رمان نگاهم کن ⭐️

خلاصه رمان:

دانلود رمان نگاهم کن روایت گر دختری هست که برای درس خواندن به خارج از کشور رفته است و در انجا متوجه می شود که یکی از استاد اشنایی یکی از فامیل های ان ها است که عاشق اون میشه و البته اختلاف و لج بازی هایی هم دارنکادوهایم را روی تخت گذاشتم و در اتاقم را بستم و گوشه ای از تخت نشستم و دوباره نگاهی به کادوهای روز تولدم انداختم.

اما این بار نگاهی دقیق تر…بلوز آبی حریر و بی نظیر هدیه ی شیلا بود

و ساعت مارک دار فوق العاده هم هدیه ی دایی نادر. شهین و شوهرش اقا احمد

هم کت و شلوار سبز کتان و بامزه ای را برایم اورده بودند.و اخرین هدیه ام

..جعبه اش را به ارامی گشودم. دستبند طلای ظریف و نگین دار خیلی شیکی

که تا به حال نمونه اش رابه جز یکی دو تا طلا فروشی ندیده بودم. لبخند کمرنگی زدم

وبه نگین های درخشان دستبند در زیر نور چراغ نگاه کردم این اخرین هدیه کادوی شروین بود.

جابه جا کردن کادوهایم چند دقیقه ای وقت گرفت .جلوی ایینه نشستم و به چهره ام نگاه کردم .

هجده ساله شده بودم و این فوق العاده بود.اما نمی دانم

چرا تازگی ها چیزی در درونم مانع میشد این همه زیبایی راببینم و از ان لذت ببرم.

چه مرگم شده بود؟ هنوز خودم هم نمی دانم.

دانلود رمان نگاهم کن

 

دانلود رمان نگاهم کن

 

رمان اجتماعی پنجمین سال متوالی بود که روز تولدم را در کنار انها جشن می گرفتم.

درست از سالی که برای ادامه یتحصیل از خانواده ام جدا شدم و از تهران به مونیخ امدم

تا با خانواده یتنها داییم یعنی دایی نادر.زن دایی شادی و سه فرزندشان زندگی کنم.

شهین اولین فرزند خانواده بود و درست یک سال قبل از امدن من با نامزدش اقا حامد که ایرانی بود

و با خانواده اش در المان زندگی می کرد ازدواج کرد و زندگی مستقل خود را اغاز کرده بود.

با این وجود هنوز صاحب فرزند نشده بودند..شروین فرزند دوم دایی نادر بود

که ۱۲ سال بزرگتز از من بودو در نهایت تعجب همه او با ان سن کم توانسته بود

مدرک تخصص قلب خود را از یکی از بهترین دانشگاه های مونیخ بگیرد

و درست از یک ترم قبل یعنی زمانی که من به عنوان یک دانشجوی

ترم اولی مشغول تحصیل در دانشگاه پزشکی شده بودم. او نیز جدا از کار خود در بیمارستان.

به عنوان استاد در انجا مشغول به تدریس شده بود.ارام خندیدم و زیر لب گفتم استاد کیانی .استاد مقتدر….

شیلا دختر دایی کوچکم که مهندس معمار و شش سالی بزرگتر از من بود

و یک سالی میشد که در یک شرکت بزرگ مشغول به کار بود و چند وقتی بود

تا مرا میدی مدام از رییس شرکتشان اقای اشنایدر صحبت می کرد.حتی به شیلا پیشنهاد ازدواج داده بود

که شیلا زمان بیشتری برا فکر کردن خواسته بود..

 

پیشنهاد می شود

خلاصه رمان بده اسم تحویل بگیر

 رمان منِ خیالی | Baran

رمان مودیت | زهرا صالحی (تابان)

رمان جاده می‌رقصد | masihe.ch

دانلود رمان سیگار صورتی

5/5 - (2 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 1784 روز پیش

بازدید :7516 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

نام رمان:نگاهم کن

نویسنده

نویسنده:الهام قسیم

ژانر

موضوع:عاشقانه،اجتماعی

طراح

طراح:فرزانه رجبی

تعداد صفحات

تعداد صفحات:344

اندروید

دانلود فایل apk

پی دی اف

دانلود فایل pdf



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 2 )


  1. سایه گفت:

    سلام.نویسنده عزیز رمانت عالی بود مرسی من واقعا لذت بردم.خسته نباشی

  2. مثل ماه گفت:

    سلام وقت به خیر ، من این رمان رو چند سال پیش از کتاب فروشی برای خودم کادو خریدم ، واقعا پشیمون نیستم و عالی یعنی هرچی بگم‌کم گفتم
    ای کاش خانم قسیم باز هم بنویسند ، عالییییییییییی ، خدا قوت خانم قسیم
    راستی کمی خلاصه ی داستان اشتباهه

افزودن نظر