دانلود رمان هردو باختیم ⭐️

خلاصه :

دانلود رمان هردو باختیم ترنم به علت بیماری پدرش مجبور می شه اختیارات شرکت مهندسی پدرش رو به دست بگیره و خودش اونجا رو اداره کنه. برای جذب نیروی جدید اقدام …. تنها کارایی اوردید همینا هستن؟ پسره با سر خوشی لبخندی زد: بله. نگاه دیگه به نقشه های ابتدایی پسر انداختم: یعنی بهترین کارتون همینا بود؟

بله.. پدرم یه نمونش رو به دوستش نشون داده بود..

اونم واقعا از نقشه ها خوشش اومد ولی من دلم می خواست

مستقل باشم برای همین خودم دنبال کار گشتم.
خیلی سعی کردم جلوی پوز خند خودمو بگیرم.. به هر بدبختی بود

خندمو کنترل کردم و با جدیت رو به پسر گفتم: باشه ممنون از این که اومدید..

حالا اگه لازم شد باهاتون تماس می گیریم.
از جاش بلند شد و با یه لبخند پت و پهن گفت: همکاری با شما باعث افتخارمه..

دانلود رمان هردو باختیم

دانلود رمان هردو باختیم از A.sahar اختصاصی یک رمان

 

” بایدم باعث افتخارت باشه… اخه اینا چیه کشیدی؟
لبخندی زدم و گفتم: البته اگه همکاری در کار باشه!
لبخند پسر جمع شد.. حال کردم.خوب زدم تو پوزش.
قبل از این که کاملا خارج بشه گوشی رمان پلیسی رو برداشتم و از الهام خواستم بیاد دفترم.
الهام- این پسره چرا انقدر پکر اومد بیرون؟
از حرص دندونامو روی هم فشار دادم و گفتم: حداقل اون قبلیا ادعا

هم داشتن توهم نداشتن که از همین الان خودشونو همکار بدونن.
الهام زد زیر خنده و گفت: خدایی همچین ادعایی داشت.
– نه دقیقا برگشته می گه ( با لحن پسره ) همکاری با شما باعث افتخارمه!
الهام از ادا در اوردن من خندش گرفت. خودمم نتونستم نزنم زیر خنده.
– حالا با من چی کار داشتی؟
– بابا خسته شدم.. چند نفر دیگه موندن؟
– سه نفر. ترنم جان تقصیر خودته. من بهت گفتم همشون تو یه روز نیان

تو اصرار داشتی همشون یه جا بیان بهتره.
– من رو کمک بابام حساب کرده بودم.
– بیچاره بابات با اون حالش چطوری پاشه بیاد این جا؟

 

پیشنهاد می‌شود

رمان قاضی پرونده | مرضیه حیدرنیا

رمان کشتی بی‌لنگر | س.سرحدی

دانلود رمان قلب خونین شیطان

دانلود رمان ستاره‌ای که عاشق ماه شد

رمان نیمی از من و این شهر دیوانه ⭐️

 

 

قسمت دانلود

لینک دانلود پاک شده است

امتیاز شما به این رمان

منتشر شده توسط :PARISA در 2704 روز پیش

بازدید :3036 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

نام رمان:

نویسنده

نویسنده:

ژانر

موضوع:

طراح

طراح:

تعداد صفحات

تعداد صفحات:

منبع

منبع:



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 2 )


  1. نرگس گفت:

    سلام.داستان قشنگی بود.البته من اوایل رمان رو بیشتر از اخراش دوست داشتم…اذیت کردنا وشیطونیاشون بامزه بود..ولی هرچی به اخر داستان نزدیک میشدم حس میکردم داستان داره افت میکنه…ولی بازم به نظرم داستان جالبی بود.
    ممنون از نویسنده ی عزیز.

  2. lila گفت:

    اصلا پیشنهاد نمیکنم شروع داستان خوب بود ولی وسط هاش و پایانش خیلی مزخرف بود نویسنده فقط یک چیز رو سر هم کرده بود. رمان واقعاً تکراری بود

افزودن نظر