معرفی رمان آماج

معرفی رمان آماج

 

معرفی رمان آماج

 

نام رمان:آمـاج
نام نویسنده:سدنابهزادツ
ژانر رمان: اجتماعی،عاشقانه
سبک: رئال

خلاصه رمان:

معرفی رمان آماجداستان راجع به خانواده ای که دختر بزرگتر، وظیفه ی مراقبت از دو خواهر و زن برادرش رو داره،توی هر درگیری اتفاقات، دخترک اسیبی می بینه؛ولی همچنان پا پرجاست،صبوری می کنه و سعی داره تمام اتفاقات زندگیش رو بعد از دست دادن سومین رکن اساسی خانواده اش،بی دردسر و باآرامش پشت سر بگذاره؛اما دردسرهاش یکی دوتا

پیشنهاد می شود

دانلود رمان جدال نهایی (جلد پایانی رمان لیانا)

دانلود رمان گفته بودی دوستم داری بی اندازه (جلد دوم)

دانلود رمان در خنکای اردیبهشت

نیست و آزار روحی فراوانی می بینه،برای خوب بودن

حالش تلاشی نمی کنه و تمام فکرش حول وهوش

خواهرهاش می گذره،زندگی رو به خودش زهر می کنه

تا خواهراش زندگی خوبی داشته باشند.
داخل نشریه ای مشغول کار هست و رابـ ـطه خوبی با

تمام اطرافیانش داره،برای چاپ رمانی جدید،شروع به

خوندش می کنه و کم کم زندگیش با مردی تلاقی پیدا می کنه که گذشته اش…
مقدمه؛
می خواستم برای خودم کسی باشم!
فکرهایی از نوع رمان های تخیلی کنم، آلبالو و گیلاس بچینم!
یکی هی مشت زد به آرزوهام و شکست هرچی رو که ساختم!
آجرِکج نداشتن هام، پول بود! اما آرامش، عشق، خواب هم، بهش اضافه شد.
همیشه خواستم، اما خواستن هام زیادی بزرگ به نظر اومد که نشد!
خیلی از چیزهای زندگیم نشدنی بود، نشدهایی که

به “اگر” و “ای کاش” بیشتر شبیه شد.
خیلی چیزهایی بود که تو نمی دونستی!
چشمای تو به دوردست بود و چشمای من، جایی به تیرگی عمیق چشمات!
بلد نبودم حرف های عاشقانه از جنس علی سلطانی و یا قاضی نظام بزنم.
چند خط کنارت راه می رفتم و تو می خندیدی، همه چیز ردیف می شد!
بیت به بیت زندگیم اگرچه کلیشه ای بود، اما باتو این کلیشه ها می چسبید!
مثلا نگاهت که می کردم، مچ نگاه که می گرفتی؛ برام می خندیدی!
وقتی می خندیدی، شب خوابم نمی برد و صبحش بالشت

رو مقصر بد خوابی می دونستم!
شب به شب حرف مردم رو پشت گوش انداختم تا تو

بشی از اون خواستن های دست نیافتنی!

پیشنهاد میشود

رمان دختری در پس تنهایی | maedeh

رمان پدر خوانده نحس | مهلا جعفری

رمان زرد | I.yasi

منتشر شده توسط :REZA_M در 1994 روز پیش

بازدید :863 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..


افزودن نظر