خلاصه رمان : دانلود رمان یار و یاور آریا نفس عمیقی کشید و در حالی که به سمت در می رفت فریاد زد. من با دختری که یبارم ندیدمش عروسی نمیکنم. والسلام! در با صدای بدی بسته شد و مادر عصبی روی تخت نشست. سهراب با حرص به سمت او برگشت.  بیا! اون همه گفتم اسم این پسرو نزاریم یاور، گفتی نه می‌خوام یاد بابام زنده باشه. حالا تحویل بگیر.  خوبه دیگه! تو هم یکی رو پیدا کردی حرصتو روش خالی کنی. انگار الان مشکل ما اینه که اسمش تو شناسنامه یاوره.( انگشت اشاره اش را روی شقیقه فشار داد) ولی خب حق داره بچم. داری زندگیش رو برای یه شرکت کوفتی خراب میکنی.  انگار یادت رفته اگر شرکت کوفتی نبود تو مثل ملکه ...

  • یار و یاور
  • مهسا محمدی
  • مائده شمش
  • تعداد صفحات : 330
  • عاشقانه/همخونه ای/اجتماعی
  • بازدید: 16791
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان عمر گل شقایق  پسری صاف و ساده که عاشق دختری به نام شقایق می شود اما دست آخر شقایق می میرد و پوریا تبدیل به یک کوه یخ بی رحم می شود اما یک روز اتفاقی به دختری به نام سوگول بر میخورد که مجبور به ازدواج میشن و تمام انتقام شقایق را میخاد از او بگیرد. بعد از پنح دقیقه اتوبوس اومد و منم سوار شدم.به ساعت توی گوشیم نگاه کردم. ساعت هفت و نیم بود.خدا کنه سریع برسم. بعد از ده دقیقه رسیدم.از اتوبوس پیاده شدم و به سمت شرکت پا تند کردم. سریع سوار آسانسور شدم وطبقه ی شیش رو زدم. در آسانسور هنوز کامل بسته نشده بود که پوریا داخل اومد. لبخندی زدم. سلام آقا!لبخندی زد. سلام، مگه نگفتم دیگه ...

  • عمر گل شقایق
  • بانوی طلایی
  • مائده شمش
  • تعداد صفحات : 1000
  • عاشقانه/همخونه ای
  • بازدید: 15750
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان مست عشق در مورد دختری به اسم برکه اس که فقط ۱۵سالشه و هنوز نامردی روز گارو ندیده پدر برکه تو یه شرکت تولیدی کار میکنه ولی بخاطر یه اشتباه یکی از قرار دادای مهم شرکت فسخ میشه رئیس شرک شرطی میزاره که فقط برکه از پسش بر میاد اونم یه ازدواج شرطی ولی چه قبول کنن چه نکنن خیلی ضرر میکنن اما برکهدختر ساده داستان وسیله انتقام رئیس سنگ دل میشه این وسط عشق پر از عذابی ب وجود میاد که باعث میشه بابا_ همتا من هیچوقت نمیزارم برکه با اون مرتیکه ازدواج کنم نمیزارم دخترم تو این سن بره خونه بخت بختی که ایلیا سیاهش میکنه ایلیا کیه اصلا ازدواج چرا خیلی گیج شدم نمیدونم چیکار کنم مامان ...

  • مست عشق
  • فاطمه هاشمی
  • مائده شمش
  • تعداد صفحات : 470
  • عاشقانه/همخونه ای
  • بازدید: 17329
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان آغوش ممنوعه درمورد دختری که وضع مالیشون خوب نیست پدرشم مرده وبامادرش زندگی میکنه،اونم چه مادری و تو همین بازی ها دختر یکی یدونه اش رو ازدست میده و دخترش میره مستخدم جایی میشه که یه پسر بد اخلاق اونجاست و.. دیگه داری زیاده روی میکنی تاحالا کسی بامن اینطوری حرف نزده گفتم که من باشما هیچ جا نمیام ببین دختر کوچولو ساکت شو وبا من کلکل نکن همین که گفتم هروقت اومدم باید حاضر شده باشی چون اگه ببینم حاضر نشدی بد تموم میشه واست نمیام یعنی نمیام _گورتو گم کن هروقت اومدم باید حاضر باشی خواستم حرفی بزنم که انگشتش رو به نشانه ی سکوت بالا گرفت، منم عصبی از اتاق بیرون رفتم وقتی وارد اتاق خودم رمان جدید ...

  • دانلود رمان آغوش ممنوعه
  • س.محمدی
  • ستاره سیاره
  • تعداد صفحات : 350
  • عاشقانه/همخونه ای
  • بازدید: 26158
ادامه و دانلود

خلاصه رمان: دانلود رمان تا ابد با هم _ رمان تا ابد با هم در خصوص چند گروه دختر و پسر است که از دوران دبیرستان به جدال و لجبازی‌های بچه‌گانه‌شان و دردسرهایی که برای خود درست می‌کنند، ادامه می‌دهند تا زمانی که وارد دانشگاه می‌شوند. پای دختران داستان به عمارتی باز می‌شود که چالش‌ها را ادامه‌دار می‌کند و آینده‌ی پر فراز و نشیبی را برای هر دو گروه رقم می‌زند. این بین کم‌کم سر و کله‌ی احساسات ظریفی پیدا می‌شود.   دانلود رمان تا ابد با هم   قسمتی از رمان: دستمو زیر چونم گذاشته بودم و بی حوصله به چرتو پرتای خانوم محمدی گوش میدادم، مقنعشو تا روی نوک دماغش کشیده بود و اصلا چشماش معلوم نبود. فقط یه دماغ گنده اندازه ی گلابی با ...

  • تا ابد با هم
  • مائده جابری
  • ستاره سیاه
  • تعداد صفحات : 1275
  • طنز / عاشقانه
  • بازدید: 30932
ادامه و دانلود

حلاصه رمان : دانلود رمان وصیت وصال داستان در مورد وصیت یک شخص است که برای تقسیم ارث شرطی قرار داده که دو نفر باید با هم ازدواج کنند کسانی که از هم متنفر هستند و این میشود شروع ماجراهایی زیبا که توصیه میکنم حتما مطالعه کنید. راه رفتن رو دوست داشتم،زندگی بین مردم رو دوست داشتم، چون تنها بودم تنهایی رو دوست نداشتم اما مجبور شدم. کیفم رو ،روی شونه ام جابه جا میکنم و قدم برمیدارم عصر یه پاییز دلگیــر... عصر یه روز از روزهای خدا... سرخیابون که میرسم همزمان یه ماشین مدل بالا تـرمز میزنه: برسونمت خانم... همین رو کم داشتم ،بی تفاوت یکم جلوتر می ایستم سمج تر از این حرفاست جلو تر میاد:  چه نازی داری!بیا بالادیگه... همزمان تاکسی زرد رنگ رو میبینم و ...

  • وصیت وصال
  • مریم نامنی
  • شادی روحبخش
  • تعداد صفحات : 700
  • عاشقانه/همخونه ای
  • بازدید: 22540
ادامه و دانلود

خلاصه رمان: دانلود رمان ظاهر مغرور باطن شرور گوشه ای هستم برای بودن های تو…نبودت را لمس و بودنت را محو میکنم…وقتی به غیر از من کسی را بنگری…حسود عالم میشوم زمانی…کسی از تو برای خود سخن گویـد…آری منم مردی غیرتی…مغرور…حساس…لجباز و کمی هم تخس…و اوست دختری ساده…پاک…لجباز…شرور و کمی هم ترسو…و این گونه است که داستان آغاز میشــــود… یکی بــــود دیگری هم هســـت اما روزگاری برای بودنهایمـــان نبــــود… دامون_اوضاع شرکت خوبه دارم سروسامونش میدم میسپارم دست پسرداییم و با تو برمیگردم انگلیس این معامله هم اونقدری توش سود هست که ارزش اومدن تورو داشته باشه _امیدوارم همینی باشه که تو میگی دامون_خب پاشا نمیخوایی یه حرکتی کنی؟ به سمت دامون برگشتم که لبخند گنده ای روی لباش بود حتی اینجا هم ولکن نبود انگار ...

  • ظاهر مغرور باطن شرور
  • کیانا بهمن زاد
  • BLACK.STAR
  • تعداد صفحات : 550
  • کلکلی/عاشقانه/هیجانی
  • بازدید: 28889
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان سرمین بدجور هم دلم گرفته. طوری که هیچ جوره باز نمیشه. دل خورم....دل خورم از این دنیا، زندگی، آدماش.عشق کلمه ای ک قداست خودش رو از دست داده.شده بازیچه....بازیچه حیوان های انسان نما که از آن سوءاستفاده میکنند.پاکی اش را گرفتنه اند .عشق کلمه مقدسی است.لیاقت میخواهد داشتنش.ولی حال وسیله بازی انسان نماها شده.که دل بشکنند و سوءاستفاده کنند. من سرمین محکوم به سکوت. محکوم به پذیرفتن... چمدانم را از دستم گرفت و به کمک راننده داد رمان عاشقانه تا آن را جا دهد. با چشمان اشکی‌ به او نگاه کردم اشکین.غمگین نگاهم کرد. عزیزم ما کلی حرف زدیم قرار شد دیگ اینطور نکنی. مگه قرار تا ابد از هم جدا بشیم؟ فوق فوقش یک ماه منم زودی میام. خوب پس بزار ...

  • سرمین
  • ف.د
  • هکرقلب
  • تعداد صفحات : 360
  • عاشقانه
  • بازدید: 13985
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان در خنکای اردیبهشت  که داستان از زندگی شروع میشه که یه پسر و دختر به زور ازدواج میکنن و  همیشه زمان حلال مشکلات نیست. قطعاً زخم ها با مرور زمان کهنه می‌شوند؛ اما اگر زخم ناسور شد، دیگر زمان هم به فریاد نمی‌رسد و هجوم خاطرات گذشته و مرور هزار باره آنها بی اراده‌ست و گاهی از کنترل افکارمان خارج. دستی به پلکش کشید و کمی در جایش نیم خیز شد. با کشیدن دستش گوشی را از روی میز برداشت. با دیدن اسم پدرش که این روزها وقت و بی‌وقت روی صفحه ی گوشی همراهش می‌افتاد، رد تماس داد و گوشی را روی میز پرت کرد.  سالام کیوان. ما اومدیم. با صدای پرخنده‌ی کاترین که با هیجان صدایش ...

  • در خنکای اردیبهشت
  • مینا نصیری
  • Lady Green
  • تعداد صفحات : 260
  • عاشقانه،کل کلی
  • بازدید: 13363
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان لجبازی نکن مورد دختری به اسم رهاست که خیلی مغرور و شوخه. شبی که خونه مادر جونشون دعوته با پسری آشنا میشه که بعدا مجبور به ازدواج باهاش میشه بیخیال بحث کردن بادلارام شدم اون همیشه یه جواب تو آستینش داره که بگه من رهایزادان پناه هستم ۲۰سالمه ورشته پزشکی درس میخونم خیلی به دکترشدن علاقه دارم ولی خانوادم نمیزارن که من کارکنم چون میگن ماکه  پول داریم توکارمیکنی که چی بشه؟درسته پول داریم ولی عقایدخانواده ام خیلی کهنه اند بعضی مواقع ازدستشون خسته میشم من یه دخترباپوست گندمی سفیدوبینی ولب متناسب باصور تم وچشمای سبزکه عاشقشونم البته بگم که من ازقیافه ام راضیم امروزقراربودبادلارام بریم خریدالبته من ازخریدمتنفرم فقط بخاطردلارام اومدم اخه فرداعروسی پسرعموش بود  -ببین رها ازالان میگم بریم اون ...

  • لجبازی نکن
  • رها حیدری
  • فرزانه رجبی
  • تعداد صفحات : 384
  • عاشقانه/هیجانی/ازدواج اجباری
  • بازدید: 57301
ادامه و دانلود