خلاصه رمان :  دانلود رمان بازگشت ارباب جوان رمان درباره دختري به اسم ماهرخه که توي روستا با خانواده عموش زندگي ميکنه سالها پيش خانوادشو از دست داده و عموي ماهرخ اربابه روستاهم هست وتو اتاق زير شيرووني نشسته بودمو خاطراتو مرور ميکردم زماني که بابا زنده بودو هيچ غم و غصه اي نداشتم ....تنها نبودم پدرم که بود کل تنهاييامو پر ميکرد..پدرم که بود هيچ کس نميتونست ازارم بده ..ولي حالا کل دنيا انگار بامن دشمنن ...حالا ديگه بايد رير اين کوله بار غم و غصه هام طاقت بيار حالا که عمورو از دست دادم حالا ديگه تنهاي تنها شدم ديگه کسي نميتونه در برابر ازاراي زن عمو منو نجات بده ....همين ديروز بود که عمو سکته کرد ...اون مثل پدرم ...

  • بازگشت ارباب جوان
  • عاطفه
  • حسنا(هکرقلب)
  • تعداد صفحات : 180
  • عاشقانه/اجتماعی
  • بازدید: 25837
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان خانم زبون دراز  من حال اين پسره ي يالغوز نگيرم دريا نيسم اقيانوسم اِاِاِپسره ي سه نقطه برگشته به من ميگه بيا فرقونت جمع کن خوب شد جوابش دادما منم گفتم خوبه من همين فرقون دارم حالا اينجاي ماجرا آقا ديدم ريموت زد رفت کنار يه کوپه وايساد به به عالم ضايعگي خودش هوايي داره واي ياد پوزخندش که ميفتم ولي من بادي نيسم که با اين بيدا بلرزم اَي ددم ياندي اِشتب شدا خلاصه منم پوزخند زدم به ماشينش اشاره کردم و گفتم باشه بابا فهميدم تو هم فرقون داري تا اينو گفتم مث خر وحشي اهم اهم گاو وحشي شد يا حضرت هاشم گفت به ماشين من ميگي فرقون گفتم اِوا ببخشيد گاري خوبه ديگه مهلتش ندادم ...

  • خانم زبون دراز
  • فاطمه همايون
  • فرزانه رجبی
  • تعداد صفحات : 313
  • عاشقانه
  • بازدید: 38251
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان شاگرد جذاب من دیانا دختر شر و شیطون مدرسه و البته باهوش که تا حرف زور بالای سرش نباشه تلاش نمی کنه؛ وقتی سال اول در کنکور شکست می خوره مدیر مدرسه‌اش تصمیم میگیره که طبق برنامه ی اون درس بخونه.وقتی پای دیانا به خونه ی بردیا باز میشه کم کم عاشقش میشه اما بردیا فقط به خاطر انتقام نزدیکش شده بود و… همون طور که بهتون گفتم من رتبه‌ی دو رقمی دیانا رو تضمین می‌کنم اما به شروطی که گفتم. نَنجون متفکر سرش را تکان داد و گفت: بسیار خب قبوله. سال اول که خودش نتونست موفق بشه. ببینم امسال با تو می‌تونه یا نه؟! آدامس را لای دندانم فشردم و با تعجب گفتم: یعنی چی نَنجون؟ به همین راحتی ...

  • شاگرد جذاب من
  • زهرا جعفری
  • صبا عباسی
  • تعداد صفحات : 150
  • عاشقانه
  • بازدید: 23923
ادامه و دانلود

خلاصه: رمان در مورد قصه تلخیست. در قصه ها دختر ها پاک اند و معصوم و فریب خورده! در قصه ها آدم ها مهربانند و ساده! من هم آدم همین قصه ام.آما انسانیتم مرده است. قلب دارم،اما یخ زده است. دخترم و زیبا ام و شیشه ای. اما دخترم و پلیدم و پر از خورد شیشه ای که برنده است. من دختر بد این قصه ام و گمان می کردم همیشه پیروز میدانم. اما تو آمدی.تو ثابت کردی گرچه من بدم! اما تو بد تری! من دختر بد شدم و تو پسر بد تر. هرچند که تا پایان این قصه پیچ و تاب زیادی خوردیم. اما نه من باختم و نه تو. چون اگر چه همیشه خوبی و پاکی پیروز می شود. اما من و تو ام در این میدان ...

  • دختر بد پسر بدتر
  • مرجان فریدی،مهشید قرایی مقدم
  • ayedaa
  • تعداد صفحات : 786
  • عاشقانه،اجتماعی،همخونه ای
  • بازدید: 51358
ادامه و دانلود

خلاصه: ادامه رمان از جایی شروع میشه که محمد صاحب دختری هست که کسی خبر نداره و پسری که پدر و مادرش را محمد کشته هم بزرگ شده و میخاد انتقام بگیره چه شخصی بهتر از دختر محمد و این میشه شروع بازی پسره جهت رسیدن به دختره و عاشق کردنش عجیب ترین اتفاق دنیا عشقه! چون هر بار که گناهش رو می بخشی انگار از دست دادنش برات سخت تر میشه! این یه قانون که داستان ما ازش پیروی می کنه… اون شب خیلی شب مزخرفی بود. هم برای سکوتی که بینمون افتاده بود و هم ترس این که یهو برگرد بهم بگه از خونه من برو بیرون! حتی بهش فکر می کردم هم بدنم می لرزید! کجا باید می رفتم! ...

  • بگذر از جانم جلد دوم
  • راضیه خیرآبادی
  • REIHANE_F
  • تعداد صفحات : 750
  • عاشقانه،اجتماعی،همخونه ای
  • بازدید: 15271
ادامه و دانلود

خلاصه: رمان در مورد پسری هست که دختره را دوست داره ولی دختره متوجه خلاف های پسره میشه و میخاد ازش فرار کنه ولی پسره داستان به زور نگهش میداره و لج بازی های دختره  دوباره نفس بگیرد ... در جهانم که با تو باشد آرامش بس ... من با این حجم دلتنگی چه کنم؟ با آن داغ بر دل چگونه سر کنم؟ دلتنگ آن چشم ها می شوم…دلتنگ آن خاطرات ناب کنار هم با لبخند آرامش بخشی بهم نگاه می کرد -هیچی بهتر از حضورت کنارم نمی شه دست گذاشتم زیر چانه ام و غرق چشم های همیشه غمگین و مهربونش شدم … لبخندش عمیق تر شد و کلماتی که دوست داشتم رو تکرار کرد: -تو نباشی شعر برام معنی ...

  • بگذر از جانم
  • ر.خیرآبادی
  • نگار 1373
  • تعداد صفحات : 639
  • عاشقانه،اجتماعی،همخونه ای
  • بازدید: 18771
ادامه و دانلود

خلاصه رمان: دانلود رمان تیمارستانی  روایتگر شادیِ قصه زندگی ساده ای داره.اما به خاطر محیط خانوادگی بدی که داره و اتفاقاتی که براش درگذشته افتاده دیوونه میشه و به تیمارستانی منتقل میشه که شروع کننده یه داستان‌ِ عجیبه و بامزه است آشنایی شادی با پسری توی تیمارستان که سال هاست با کسی حرف نزده و بسی خطرناکه همه چیز و عوض می کنه.و شادی که تلاش می کنه پسر و با دیوونگیش به زندگی برگردونه اما خبر نداره بیماری و زندگی و گذشته پسر فراتر از تصورشه و آیا دو تا دیوونه که یکی بامزه و شادو و یکی خطرناک و مرموزه با هم چه داستانی و رقم می زنن عاشقانه؟یا وارد اتاقم شدم و در و محکم بستم و تند تند ...

  • تیمارستانی ها
  • مرجانِ فریدی
  • REIHANE_F
  • تعداد صفحات : 550
  • عاشقانه ، همخونه ای ، طنز
  • بازدید: 25295
ادامه و دانلود

خلاصه رمان: دانلود رمان در مورد دختری طرد شده که ناخواسته قربانی شده ی یک دسیسه ی شیطانیست و به یک باره از دنیایی به دنیای دیگر تبعید میشود دنیایی که هیچ سنخیتی با رویا های او ندارد دنیایی که خلاصه میشود در یک مرد…مردی مغرور و عاشق …که در دلش جایی برای آنا ندارد و  چایی رو برداشتمو باقیموندشو سر کشیدم.آنا زود باش د لعنتی شیش و نیم شد. بسه کمتر بخور میترکی!! چیه انگار از ارث بابات میخورم روانی ،میام دیگه. بعد دو ترم تو هنوز عین ترم اولیا رفتار میکنی. پاشدم رفتم تو اتاق بانهایت سرعت آماده شدم...قبل از اینکه بخوام از خونه شم چنگ زد به کاسه ی پراز شکلات که رو اپن بود. د آنا مرگ بزنه ...

  • همسر اجباری
  • می گل
  • h•a•n•a
  • تعداد صفحات : 770
  • عاشقانه،اجتماعی،همخونه ای
  • بازدید: 51169
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان با حرص و عصبانیت پله‌های آگاهی رو بالا رفتم و وقتی به در اتاقش رسیدم، بی‌توجه به سربازی که دنبالم افتاده بود و هِی "خانم، خانم" می‌کرد در رو تند و محکم باز کردم.مثل همیشه اخم داشت و با جدیت مشغول بررسی پرونده‌ی مقابلش بود. با باز شدن در، نگاهش رو بالا آورد و وقتی من رو دید، با تعجب و ابروهایی بالا رفته نگاهم کرد. نفسِ پرحرصم رو بیرون دادم و سربازِ پشت سرم احترام نظامی گذاشت. چشم تنگ کردم و اون بی‌توجه به حضور من رو به سرباز گفت: -راحت باش! سرباز بیچاره به تِته پِته افتاده بود. مرد هم انقدر ترسو؟ مردی که از هم‌جنس خودش وحشت داشته باشه که مرد نیست. والله! البته از این دیو دو سر ...

  • جام مستان
  • مریم پور محمد
  • ayedaa
  • تعداد صفحات : 252
  • عاشقانه،اجتماعی
  • بازدید: 19758
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان سوزان دختریه که پدرش به زور مجبورش میکنه با پسری به اسم اردلان ازدواج کنه ولی اون عاشق یکی دیگس و از اردلان متنفره سوزان بعد از مدتی متوجه میشه که سام دستشو بلند کرد که بزنه چشمامو بستم ولي هيچ اتفاقي نيفتاد اروم چشمامو باز کردم که ديدم سورن دست بابا رو گرفته سورن:بابا ولش کن چطوري ميتوني اين کارو بکني اون حق داره براي خودش براي ايندش تصميم بگيره بابا نه بابا غلط کرد به خدا قسم اگه تو محذر ابرومونو ببري به خااک سياه مينشونمت با دو رفتم توي اتاق و درو بستم و شروع کردم گريه کردن خدا اخه من مگه چيکار کردم که نمي تونم با عشقم باشم مثل خيلياي ديگه در اروم باز ...

  • عشق از سوي اجبار
  • پريا.ج
  • PARISA_R
  • تعداد صفحات : 330
  • عاشقانه،اجتماعی،همخونه ای
  • بازدید: 52156
ادامه و دانلود