نتایج جستجو :

مقدمه: دانلود دلنوشته کاش نمی ماندی _ تو مرا در بطنت به‌وجود آوردی. ولی ای‌کاش؛ ای‌کاش نمی‌ماندی و می‌رفتی... . تا در این جهنم ذره ذره آب نمی‌شدی...!   دانلود دلنوشته کاش نمی ماندی   قسمتی از دلنوشته: می‌دانم از ماندن ناراحتی و وجود من مانع شده است. اگر تو می‌رفتی، من نیز نبودم... من در این جهنم نمی‌آمدم! اگر نمی‌ماندی... ای کاش نمی‌ماندی!​ *** در وجود تو لخته‌ای خون بودم! گذشتن از آن لخته خون راحت بود یا ماندن در این جهنم؟! می‌دانم دل‌سوز هستی؛ اما... ای‌کاش نمی‌ماندی!​ *** من روز به روز بزرگ می‌شدم تو مرا با جان و دل پرورش می‌دادی اما... مگر نمی‌دیدی سختی دوران بارداریت را؟! مگر نمی‌دیدی حرف‌ها و نداری‌هایش را؟! چرا ماندی؟ چرا، مرا این وسط حرام کردی؟​ *** من آمدم، کم‌کم بزرگ شدم و دیدم! تمام اشک‌های پنهانیت را... تمام زجه‌های خفه‌ی درون بالشتت را! ای کاش نمی‌ماندی!​ *** به یاد می‌آوری؟! آن‌موقعی را می‌گویم که نگاهِ غم‌دارت، نثار من ...

  • دلنوشته کاش نمی ماندی
  • ماه راد
  • صبا عباسی
  • تعداد صفحات : 28
  • عاشقانه
  • بازدید: 1213
ادامه و دانلود

مقدمه دلنوشته: دانلود مجموعه دلنوشته‌های تلاطم داء _ دردها را می‌نگرم و سکوت می‌کنم... گاهی سکوت، فریاد مرتفعی‌ست که شنیدنش، گوش جان می‌خواهد! سکوت کرده‌ام... نه که حرفی نداشته باشم نه! گوشی برای شنیدن نیست... . ***   دانلود مجموعه دلنوشته‌های تلاطم داء   قسمتی از دلنوشته: مهربانم! بنگر این حجم تپنده‌ در سینه‌ام را که درد پمپاژ می‌کند، در رگ و پی‌ام! سراسر تنش زخمی‌ست، از خنجر دوستان دشمن صفت! تو برایم بگو؛ ضمادی یا جراحتی نو؟ *** آرزو؛ دیوار سر به فلک کشیده‌ی غیرقابل دسترس است. و من آن زندانی پشت دیوار که دانلود دلنوشته فکر فرار ذهنم را مخدوش ساخته است. کدام‌مان برنده‌ایم را نمی‌دانم! من زندانی در حسرت پرواز؟ یا دیوار بلند آرزوی دست نیافته؟ *** درد را از هر طرف بخوانی، درد است. تفاوتی ندارد غنی باشی یا فقیر! درد که به جان زندگی‌ات بیفتد، خوره‌وار تمام هست ...

  • مجموعه دلنوشته‌های تلاطم داء
  • راحله خالقی
  • ریحانه فنایی
  • تعداد صفحات : 30
  • عاشقانه
  • بازدید: 1435
ادامه و دانلود

مقدمه: دانلود مجموعه دلنوشته‌های دلاور شامات _ نیمه شب، خورشید خواهش‌وار اصرار به آمدن داشت. خواب ملتمسانه چشمان خسته را تَرک گفت. وطن، آرام اشک شوق می‌ریخت؛ از صدای گریه‌اش بیدار شدم! زمینِ به هم ریخته، در اوج آشفتگی سکوت کرده بود. آسمانی شده بودی‌...!   دانلود مجموعه دلنوشته‌های دلاور شامات   قسمتی از مجموعه: گاهی وقت‌ها، پرپر شدن یک گل حماسه می‌آفریند؛ اما با پرپر شدن تو، تازه یاد گرفتیم... حماسه چیست! *** در آن شب تاریخی، زیر گلوله‌ی دشمن، دل‌گیرتر از بدن نیم سوخته‌ات، قرآن کوچکی بود که صدای ذکر گفتنت دانلود مجموعه دلنوشته‌های دلاور شامات  هنوز از لای آن، خدا را صدا می‌زد. *** وقتی کسی از سفر می‌آید، در کوچه پس کوچه‌ها آمدنش را جار می‌زنند. برای اولین‌بار بود که می‌دیدم این اتفاق، وقت رفتن کسی رخ دهد! تو که رفتی... عجیب آوازه‌ی رفتنت همه جا سر زبان‌ها ...

  • مجموعه دلنوشته‌های دلاور شامات
  • زهرا صالحی(تابان)
  • غزل زندی
  • تعداد صفحات : 19
  • اجتماعی / مذهبی
  • بازدید: 1427
ادامه و دانلود

مقدمه: دانلود دلنوشته آبنبات رنگی _ دنیایت را رنگی بساز، ای‌رفیق! جهانت را شیری. آسمانت را آبی. زمینت را خاکی. و دلت را بی‌منت از آدمی ساز! و فقط خدایت است، که تهی از هرگونه رنگی‌ست.   دانلود دلنوشته آبنبات رنگی   قسمتی از دلنوشته: گاهی مهم نیست که دنیایت سفید است یا سیاه! تو بوم زندگی را در دست داری! برجهانت رنگ‌هایی بپاش که دیدگانت را شاد سازد. دیدگانی که همواره پیوسته بر زندگی‌ست. آنقدر دنیایت را رنگین بساز... که همگی غبطه‌ی زیبایی احوال تو را خورند. *** رفیق من! آن خدایی که پاک از هر گونه آلودگی‌ست، هیچ‌گاه از سیاهی برای بوم زندگانی دانلود دلنوشته تو استفاده نمی‌کند. ممکن است گهگاهی در صفحه‌ی تقدیر، لکّه‌هایی را ببینی، امّا لکّه‌ها که ماندگار نیستند. *** گاهی شب‌هم با تاریکی‌اش زیباست! مهم نیست که سیاه و دلگیر است، مهم آن است، ...

  • دلنوشته آبنبات رنگی
  • بانو منصوری
  • ریحانه فنایی
  • تعداد صفحات : 16
  • عاشقانه
  • بازدید: 1695
ادامه و دانلود

مقدمه: دانلود دلنوشته تمنای وجودت _ ساعات عجیبی‌ست، در کنار تو بودن... من بی‌تو رویای بودنت را دارم و با تو، رویای وجودت را... . لبخند بزن! لبخندی به گرمای وجودت، و به وسعت دریای چشمانت بر روی لبانت طرح شادی بزن.   دانلود دلنوشته تمنای وجودت   قسمتی از دلنوشته: در خیالم رویا می‌بافم، رویای بودن تو را؛ نوازش‌هایت و دستانت میان جعد مشکینم، و چه دنیای کوچکی‌ است، دنیای خیال‌بافی‌های عاشقانه‌ی من!​ *** می‌دانی تمنای وجود کسی که، با او یک قدم فاصله داری! یعنی چه؟! ​*** کاش من را حس می‌کردی! مانند آبی روان بر روی دست‌هایت، یا قطره‌ای باران بر روی صورتت، کاش جاری می‌شدم... شاید آن‌گاه از تمنای وجودت سیراب می‌شدم. *** من به وهم‌های خودم دلبسته‌ام، تمام رویاهای من توهمی بیش نیست! سودای عاشقانه‌ی تو؛ تلخ است، گس است، اما من دوستش می‌دارم. *** شده بنشینی و با او صحبت کنی و در دلت حسرت وجودش را ...

  • دلنوشته تمنای وجودت
  • مریم نجفی
  • ریحانه فنایی
  • تعداد صفحات : 25
  • عاشقانه
  • بازدید: 1396
ادامه و دانلود

مقدمه: دانلود مجموعه دلنوشته‌ی دیواژه‌ها _ واژه‌ها دیوانه شدند! از همان روزی که گفتی می‌مانی و هزار بار هم‌پای سطر سطر دفتر خاطراتم رقصیدند و شعر خواندند و خندیدند و... . خواستند...خواستند از تو برای دفترم بگویند، خواستند هوار بزنند تاب خوردن چشمانت را در چشمانم! اما دیوانه شدند و این دیوانگی ریشه‌هایش در خاک دل بود. دلی که حالا ویران است! نبود، شد! از وقتی شد، که سیاه کرده ورق نامه‌ات را روز تا شب و شب تا روز خواندم. تلخ بود، تلخ خواندم؛ اما تلخ نشدم...زهر شدم. درست یادم نمی‌آید چه نوشته بودی، من فقط "می‌روم" انتهایش را هر بار دیدم. هر بار دیدم و نمی‌دانم چرا هر بار قلوه سنگی در گلویم جا می‌گرفت. عاشقانه‌های دفترم را به آتش کشیده‌ام. ...

  • مجموعه دلنوشته‌ی دیواژه‌ها
  • روناهی بازگیر
  • نگین قاسمی
  • تعداد صفحات : 20
  • عاشقانه
  • بازدید: 1479
ادامه و دانلود

مقدمه: دانلود مجموعه دلنوشته‌ها‌ی رستن از قفس _ آزادی داریم تا آزادی؛ آزادی از قفسِ یک حسِ پیش پا افتاده و ورود به قفسی که آن حس، بر روی تک‌تکِ دیوارهایش، چون پیچک ریشه دوانده و تمامش را ز خود پر کرده. آزادی داریم تا آزادی؛ آزادی زنی از قید و بندهایی که اطرافیان برایش ساخته بودند و ورود به قید و بندهایی دگر! آزادی داریم تا آزادی؛ رهایی از یک ناممکن و روبه‌رو شدن با ناممکنِ دیگری؛ گویی هیچ‌گاه در این دیار، ممکنی وجود نداشته. و باز هم سؤال برايت پيش می‌آید که در این بین‌ها من کیستم؟ یک زندانیِ تازه آزاد شده، باز هم یک قربانی که از جامِ زهرآلود عشق نوشیده، رها و در عینِ حال، اسیر! و باور کن، اگر رستن از ...

  • مجموعه دلنوشته‌ها‌ی رستن از قفس
  • ف.سین
  • فرزانه رجبی
  • تعداد صفحات : 55
  • عاشقانه
  • بازدید: 1242
ادامه و دانلود

مقدمه: دانلود مجموعه دلنوشته‌‌های پاگل _ می‌خواهم زمان را بر دست بگیرم. با چرخش عقربه به گذشته بروم و اشتباهات را جبران کنم. تفکرات مردم را تغییر بدم، سنت‌ها را عوض کنم. همه چیز را بر سلیقه خود بچینم؛ بلکه در آینده آن‌چه که می‌خواهم شود... می‌شود؟! احتمالش صفر درصد رو به صد است.​   دانلود مجموعه دلنوشته‌‌های پاگل   قسمتی از دلنوشته: دلی تنها دارم که غمش از تمام جهان بیشتر است. دلی دارم که با همه‌چیز سرناسازگاری دارد؛ ولی دم نمی‌زند. دلی دیوانه که از دیوانگی خود، سرناسازگاری دارد. روحیه دیوانه با دلی همرنگ روحش. زیباست مگر نه؟ *** پا به پای احساسم، طول و عرض زندگی را طی می‌کنم. گاهی با کوله‌باری از غم، پا بر زمین می‌گذارم. گاهی با رفیق پا بر جلو می‌برم. به سوی موفقیت! قدم به قدم، بدون لحظه‌ای درنگ ...

  • مجموعه دلنوشته‌‌های پاگل
  • عسل کیانی
  • فاخته
  • تعداد صفحات : 16
  • درام
  • بازدید: 1232
ادامه و دانلود

مقدمه: دانلود مجموعه دلنوشته‌‌های خط تلخ _ حقیقت این روزها نوای درد دارد و طعم چون زهر، می‌ترسم عاقبت حجم زیاد دردهایم را عق بزنم، بوی گندش شهر را ویران می‌کند، انگار سیاهی باران شده؛ بر سر زندگی‌ می‌بارد،شاید چند خط تلخ این بزم سیاه را کامل کند. گوش کن، صدای تنهایی می‌آید، چه ملودی زیبای می‌نوازد.     دانلود مجموعه دلنوشته‌‌های خط تلخ   قسمتی از مجموعه: حرف‌ها را می‌شنوی و گاه می‌خوانی اما باور نکن؛ کلمات قدرت پرداخت بهای زندگی را ندارند، دانلود دلنوشته حتی شعرهای شهریار هم قادر به کشیدن دردهایش نبود. خیلی چیزها پشت پرده می‌ماند. *** آسمان و حال و هوای بارانی‌اش بدجور دلبری می‌کند می‌دانم، می‌دانم کلمات بی‌نظم روی خطوط دفترم رژه می‌روند، گاهی خندانند و گاهی گریه می‌کنند، اما واقعیت همان است که تو رد پایش را ...

  • مجموعه دلنوشته‌‌های خط تلخ
  • زهرا خسروی
  • روناهی
  • تعداد صفحات : 15
  • عاشقانه
  • بازدید: 1238
ادامه و دانلود

مقدمه: دانلود مجموعه دلنوشته‌‌های نسیان تسکین _ دردها کمرنگ می‌شوند؛ اما فراموش نه! دردها عمیق می‌شوند؛ اما بهتر نه! دردها حافظه دارند، به یاد می‌مانند و می‌فهمند. شاید محبت مثل مورفینی باشد تا دردها آرام بگیرند و بی‌قراری نکنند. شاید محبت، انسانیت را به یاد آوَرَد مثل موجی باشد که برای تسکین درد‌ها تقلا می‌کند. ماهی باشد در آسمانِ شبِ دردها... .   دانلود مجموعه دلنوشته‌‌های نسیان تسکین   قسمتی از مجموعه: با خودم قرار گذاشته‌ام به میهمانی تمام سنگ‌فرش های این شهر که هروقت دلم گرفت راه بی‌افتم و گام بردارم. سنگ‌فرش‌ها میزبان قدم‌های آرام من باشند و من خودم را به بیخیالی در کافه‌ای میهمان کنم. قهوه‌ای بنوشم و از بوی بخار آن، لذت ببرم که گر گویند سحر برای همیشه سر از بالین بر ...

  • مجموعه دلنوشته‌‌های نسیان تسکین
  • آی‌آنا میرحاجی
  • فاخته
  • تعداد صفحات : 17
  • عاشقانه
  • بازدید: 1055
ادامه و دانلود