یک رمان

معرفی رمان:  دانلود رمان عروس اقیانوس _ گریختن ماهور از چنگ خانواده و معضلات خانوادگی‌اش به در بند افتادن در یک جزیره‌ی مرموز میان اقیانوس پیوند می‌خورد و نه تنها رها نمی‌شود، بلکه مشکلاتش چندین برابر می‌شوند. رمان عروس اقیانوس، داستانی اجتماعی و عاشقانه از یک دختر در جزیره‌ای میان اقیانوس را در برمی‌گیرد که می‌کوشد از آن جزیره و مردمان غرق در جهلش بگریزد و در این میان، پسری در این جزیره دلباخته‌ی او می‌شود. داستان با کشمکش‌هایی رقم می‌خورد که به غلیان عشق و طلب رهایی می‌انجامد. ماهور باید بین آزادی و عشق انتخاب کند.   دانلود رمان عروس اقیانوس   قسمتی از رمان:  یک ساعت، دوساعت، سه ساعت دیگر نیز گذشت اما حتی اثری از هیچ جزیره‌ای از دور هم نبود‌. ساعت حول ...

خلاصه داستان: دانلود داستان کوتاه کهکشان _ دختری که در راه زندگی سخت مورد امتحان روزگار قرار می‌گیرد و او در همه حال دست به گریبان خدایش می‌شود. حال طی یک عشق پوشالی گره‌ای بر راه سرنوشتش می‌افتد که دست‌های پشت پرده چندان بی تقصیر نیستند. اما او هست و خدایش و حسینی که در همه حال هوایش را دارد.   دانلود داستان کوتاه کهکشان   قسمتی از داستان: سوار ماشینش شد. کنار ماشین ایستادم. گفت: - این‌جا که وایسادید هوا سرده. بیاید بشینید توی ماشین. مغزم آلارم زد. اطراف را نگاه کردم. کسی در کوچه نبود. گفتم: - همین‌جا وایمیستم. - هوا سرده. منم کارِتون دارم. بیاید بشینید، بعدش زود پیاده شید. چنددقیقه اشکالی ندارد. شاید داشتم به شریفی اعتماد می‌کردم. سوار شدم. حس خوبی در آن ماشین مدل‌بالا نداشتم. ...

خلاصه رمان : دانلود رمان دود صورتی رویاهایم را سوزاندم ،رویاهایی که برای به دست آوردنشان،زمین و زمان را به هم دوختم! دودی که از خاکستر رویاهایم بلند می‌شد،خاکستری نبود؛ صورتی بود!نمی‌دانم برای مصرف قرص بود یا شوک مغزی... هرچه که بود از نابودی رویاهایم نشات گرفته بود! به مارک گفتم زنده‌ات نذاره، به حرفم گوش نداد و برات دل سوزوند و حالا تو اومدی توی خونه‌ی سابق پدرت و داری دنبال اون مدارک کوفتی می‌گردی؟! با بیادآوری مارک، صحنه‌ی مرگ داداش کوچولوم جلوی چشمام اومد. اونم نه مرگ معمولی؛ روش اسید ریختن! یه بچه‌ی شیش ساله رو زجر کش کردن! چشم‌هام الکس و دو تا می‌دید. اون مدارک مال من بود، حق نداشتن من و از پیدا کردنشون منع کنن! بهتره بگم اون ...

معرفی رمان: دانلود رمان زاده‌ی آشویتس _ در بحبوحه‌ی جنگ جهانی دوم، در میان بوی خون و مرگ و اسارت، مردی در قتل‌گاه آشویتس متولد می‌شود. تولدی دوباره در دستان نحیف یک دختر اسیر فرانسوی! ژانت آندره دختری‌ست که به ارتش اجباری ژاپن تبعید می‌شود. زندگی‌اش را یک‌باره در میان تعفن و اسکلت‌ها می‌بیند و در یک نگاه، بوی یاس و تنباکوی مردی او را مغروق می‌کند. مردی که تاوان تمام رنج‌آفرینی‌هایش، در لرزش دلش مجسم شده است. جوانه زدن حسی ممنوعه در یک خاک مُرده، آغازی برای یک پایان می‌شود؛ انگار که ابعادِ تاریکِ مرگ، در از نفس افتادنِ یک شخص خلاصه نخواهد شد.   دانلود رمان زاده‌ی آشویتس   قسمتی از رمان: ژانت دلش می‌خواست فرار کند. زیر نگاهِ خیره‌ی آقای سیمون آب می‌شد و نمی‌توانست کاری ...

خلاصه رمان : دانلود رمان خانم تبعید شده  شروعش را با تو آغاز کردم اما پایانش را بی تو به اخر رساندم.خودم را نباختم،خودم را گم نکردم؛اما تو با همه ی زرنگی وجودت،هم مرا و هم خودت را باختی.تا به حال به شاخه ای گیلاس فکر کردی که همه ی گیلاس ها کنار هم خودنمایی می کنند اما یک گیلاس تنها درست ابتدای شاخه تک مانده و منتظر چیده شدن و خودنمایی مانده؟ زندگی ام را تغییر میدهم و تو را کنار میگذارم. دیگران تو را ترس نامیدند اما من دیگر اسمت را هم نمی اورم چون تو تمام شده هستی سوگند: اصلا هرچی میخوای درست کن فقط یکم زودتر(با لبخند حرصی)که با وعده ی شاممون یکی نشه به نظرم الان بهم تیکه انداخت ولی ...

معرفی رمان: دانلود رمان کلیشه‌ی برعکس _ روایتی از آن‌چه هر روز و هر ساعت با آن مواجه می‌شویم؛ از رنج و عقوبتی که هر دو جنس آدمی‌زاد در جامعه‌ی امروز محتمل می‌شوند. از تبعیض‌ها، کلیشه‌ها و حق‌کشی‌ها! منتهی این‌جا کلیشه‌ها وارونه شده‌اند. این داستان‌کوتاه، قصه‌ی برعکس شده‌ی ازدواجی نسبتاً سنتی و داستانِ هانیه و هانیه‌هایی‌ست که از معشوقه‌شان خواستگاری می‌کنند!   دانلود رمان کلیشه‌ی برعکس   قسمتی از رمان: دانلود رمان کلیشه‌ی برعکس مادر داماد پشت چشمی نازک کرد و همان‌طور که لب‌های نازکش را به زور کِش می‌آورد، گفت: - شرمنده‌ ها! ولی ما که پسرمون رو از سر راه نیاوردیم چهارده سکه مهرش کنیم! خداروشکر نه بیوه‌ست و نه شناسنامه‌ش سیاه شده. مامان خاتون موهای مش کرده‌اش را پشت گوش زد و با آرامشی تصنعی گفت: - ...

معرفی رمان: دانلود رمان رفیق _ گاهی رفاقت، سن و سال نمی‌شناسد. رمانِ رفیق، ماجرای دو پسر، از دو دهه کاملاً متفاوت را که حتی بعضی اوقات افکارشان هم به یکدیگر شباهتی ندارد، به تصویر می‌کشد. با تمام این‌ها، ناگهان اتفاقی بین قلب این دو دوست، شکافی عمیق می‌اندازد. درپس درگیری‌های پی در پی، حس پایبندی به وطن که در خونشان جریان دارد، آن‌ها را به سمت و سوی مأموریتی سوق می‌دهد که پستی بلندی‌هایش برای مدت‌ها خواب بر چشم‌هایشان حرام می‌کند. آن‌ها آرامش خودشان را می‌گیرند تا آرامشی به افراد دیگر هدیه کنند.   دانلود رمان رفیق   قسمتی از رمان: - دستبندشو باز کن وگرنه می‌کشمش! بشری شروع کرد به خندیدن؛ با این‌که تکان خوردن عضلاتش، باعث بیشتر شدن دردش میشد: - نمی‌دونم کی هستی؛ ولی خیلی بی‌جنبه‌ای! یه ...

معرفی رمان: دانلود رمان تنگی بلورین برای ماهی _ در این دنیا عاشقان زیادی آمده‌اند و جان کنده‌اند تا برای معشوقشان تنگی از جنس بلور بسازند! اما زندگی فرجام، آنگونه که باید، نیست! عشق آمده تا او را ویران کند. هستی‌اش را بسوزاند و ققنوس‌وار از این خاکستر سوخته، آدم جدید برخیزد. عشق آمده و فرجام چاره‌ای ندارد جز پذیرش این شوریدگی!     دانلود رمان تنگی بلورین برای ماهی   قسمتی از رمان: دخترکی نالان مردمک‌های پوشیده از غمش را به قالیِ کوچکِ سفید‌ِ بی‌نقشی که زیر مبل‌های هشت نفره‌ی گوشه‌ی سالنِ دردندشت و مجلل خانه بود می‌دوزد. حزین‌تر از هر وقت دیگری، چشم‌هایش بی‌مهابا سیل آسا می‌ریزد و گونه‌های تب دارش را نم‌ دار می‌کند. صدای زنی که ادعا می‌کند جز خوبی کردن برای ...

خلاصه رمان : دانلود رمان نقاشی احساس از کجا معلوم آن من، هنوز می‌نوازد و خرمن زلف هایش را می‌رقصاند؟از کجا معلوم آن من، هنوز مهر دارد و عشق در دل می‌پروراند؟از کجا معلوم آن من، هنوز دلخوشی، داند و خود را به آرزوها می‌رساند من دیگر آن من، نیستم.من آن من، نماندم.حال آن من…سکوت بر لب دارد و آتش در دل!حال آن من…یک چشم در خون دارد و یک چشم در سیل!خلاصه بگویم؛ حال آن من…درد در قلب دارد و هوای یار در سر.خودمانیم… به چه منی تبدیل شده‌ام! از ماشین پیاده شدم و در عقب رو باز کردم، چمدون رو از روی صندلی بیرون کشیدم و سمت در رفتم و زنگ فشار دادم. چند دقیقه‌ای گذشت که صدای خواب آلود مهراد ...

خلاصه رمان : دانلود رمان آغوش ممنوعه درمورد دختری که وضع مالیشون خوب نیست پدرشم مرده وبامادرش زندگی میکنه،اونم چه مادری و تو همین بازی ها دختر یکی یدونه اش رو ازدست میده و دخترش میره مستخدم جایی میشه که یه پسر بد اخلاق اونجاست و.. دیگه داری زیاده روی میکنی تاحالا کسی بامن اینطوری حرف نزده گفتم که من باشما هیچ جا نمیام ببین دختر کوچولو ساکت شو وبا من کلکل نکن همین که گفتم هروقت اومدم باید حاضر شده باشی چون اگه ببینم حاضر نشدی بد تموم میشه واست نمیام یعنی نمیام _گورتو گم کن هروقت اومدم باید حاضر باشی خواستم حرفی بزنم که انگشتش رو به نشانه ی سکوت بالا گرفت، منم عصبی از اتاق بیرون رفتم وقتی وارد اتاق خودم رمان جدید ...