دانلود رمان راهی نفس گیر ⭐️

خلاصه:

رمان عاشقانه و غمیگن پر از ماجراهای زیبا و دوست داشتنی چون برخلاف تصور شخصیت رمان که سرنوشت خودشو پیش بینی کرده بود ولی تقدیر زندگی اونو برای همیشه تغییر میده… امیدوارم خوشتون بیاداسم-یگانه-فامیلی مکث کردم به سقف خیره شدم دوباره پرسید مجبوری گفتم-موحد-چندسالته-بیست سه صدای پوزخندشو شنیدم-حس نمیکنی

واسه این کارا هنوزبچه ای سرمو انداختم پائین نیش خندی گوشه لبم جاخوش کرد-

جناب سروان-سرگرد-همون سرگرد حوصله نصیحت ندارم که گوشم

بدجور پـــر-وقتی شاکی رضایت نداد میفهمی این نصیحت چیه که گوشات

پره ازروی صندلی بلندشدم خم شدم روی میزمامورکمی عقب رفت

یعنی چی جناب سروان…اکه جناب سرگرد-یعنی اینکه شاکی نمیخواد

ازاد بشی-تورو به روح امواتت راضیش کن نون یه خانواده به من وصل-با کیف قابی

-اون شغل دومم خندید-جدی پس شغل اولت حتما ماشین دزدیه-نه دیگه جناب سرو.

.سرگرداینقدر پیشرفت نکردم اون کار پدربزرگ خدا بیامرزم بود خندش عمیق شد

از پشت میز کنار اومد درباز کرد-سربازاحمدی به اون خانوم اقا بگو بیان احمدی احترام گذاشت

رفت منم ولو شدم روی صندلی عجبا من خیلی فرض بودم اما نمیدونم این

پسر جلغوز بیشعور چطور تونست منه که به میگ میگ معروفم بگیره دراتاق باز شد

اول احمدی بعد همون دختر تیتیش مامانی اون پسر نفهم داخل اومدن دختر با دیدنم اخم کرد

جلوتر اومد-بخاطر تو دختر دهاتی تموم تنم زخم شده ایییش ننم اینا حیف کارم

پیشت گیره رضایت بدی از این در بریم بیرون یه دختر دهاتی بهت نشون بدم

دانلود رمان راهی نفس گیر

دانلود رمان راهی نفس گیر

 

دانلود رمان راهی نفس گیر که کیف کنی سروان نه نه سرگرد کیه اصلاهرکی برگه ی رضایتو جلودختره گرفت

-رضایت میدید دختر نگاهی حقارت آمیز بهم انداخت به پسر نگاه کرد-عزیزم بنظرت

چیکار کنم پسره به برگه نیم نگاهی انداختو با پوزخند زیر چشی منو نگاه کرد

امضا کن ته دلم از این پسره متنفر بودم اگه این نبودالان منم کارمو کرده بودم

اما الان ازش ممنون بودم منو جلواین دختر ضایع نکرد بلند شدم با اکراه گفتم

ممنون پسر پوزخندش پررنگ شد-واسه این کارا بچه ای هنوز بهتر تو این جامعه

دنبال کار باشی نه مفت خوری اجازه اینکه جواب توپی بهش بدم نداد

از اتاق رفتن بیرون تموم وجودمو نفرت گرفت بد حرفی بهم زد برگشتم سمت مامور

خدافظ-خانوم موحد برگشتم -بفرمایید جلواومد-بهتر دیگه انجام ندی

اینکارو بیا بجز اون پسر الاغ مامور دولتم قشنگ قهوه ایم کرد سرمو تکون دادم

باشه گفتم اومدم بیرون چشمم خورد به پسر که داشت سوارماشین

میشدبانفرت ذول زدم بهشو ته دلم گفتم-الهی چرخ ماشینت پنجر بشه ب حق بیژنه تک چرخ باز

ماشینوروشن کرد هنوزدورنشده بودچرخ ماشینش ترکیدچشام گشادشدشدید

یعنی اینقدرنفرینم سریع گرفت؟ خداجون نوکرتم نمیشه بقیه چیزایی هم که میخوام بهم بدی

پسر پیاده شدباعصبانیت کوبید به چرخ کلافه به اطراف نگاه کردتاچشش افتاد

روی من اخم کردیاحسن فهمید من نفرینش کردم خودمو نباختمو پشت

چشمی نازک کردم راه افتادم سمت خونه که کیلومتر باهاش فاصله داشتم

ای تو روحت یگی لایقل یکم پایین تر تور پهن میکردی تا مجبور نشی

 

پیشنهاد می‌شود

رمان آخرین اَشوزُشت | مبینا قریشی

رمان روشن‌تر از آفتاب | سروش۷۳ 

دانلود رمان تاوان

دانلود رمان دزد و پلیس بازی عاشقانه

رمان فصل وصل

4/5 - (2 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 1815 روز پیش

بازدید :5761 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

راهی نفس گیر

نویسنده

خاطره افروز,روژان محجوب

ژانر

عاشقانه،غمگین

طراح

gandom

تعداد صفحات

108

منبع

رمانکده



افزودن نظر