خلاصه رمان:  رمان طنز و عاشقانه  کمی هم کل کل توش داره اگر علاقه به رمان طنز دارید این رمان را مطالعه کنید  با صدای جیغ مامان دو متر پریدم هوا ای بابا گاهی احساس میکنم مامان خونرو با میدون جنگ اشتباه گرفته. یهو در باز شدو مامان اومد داخل مامان:دختر پاشو دیگه خیر سرت خونه دوستت ناهار دعوتی ساعت یک ظهره کی میخوای بری؟ وااااااااااااای ساعت یکه ساغر کلمو میکنه. سریع رفتم دستشویی وقتی اومدم بیرون و چشمم به ساعت افتاد هنگ کردم ساعت یه ربع به یازده بود و همچنان رفیق بی کلک مادر. موهامو شونه کردم.رفتم جلوی اینه چشمامو خیلی دوست داشتم درشتو قهوه ای دماغمو لبم خوب بود فقط یه مشکل این وسط بود اه حتما باید بگم من تپلم البته شکم ندارما انگاری ...

  • نام رمان:چشمانت آرزوست
  • نویسنده:نسترن رستگارنیا
  • طراح:h•a•n•a
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:205
  • موضوع:طنز، عاشقانه
  • بازدید: 12239
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان خط به خط تا تو  دوستی که همراه باشد، تا قلّه یک نفس و بی آنکه لحظه ای هوای ابری تو را بلرزاند، پرواز می‌کنی.در تمام طول نگارش این رمان یاری تو پابه‌پای هر واژه‌ام آمد و به قلمم جان داد؛ پس تقدیمش می‌کنم به تو.دوست خوبم، عزیزم، یار پرنفس و همیشگیم، زهرا بهاردوست. به نام خداوند قلم پرونده ها وسط دفتر ریخته بود، لب تاب روی زمین افتاده بود و چراغش فلش می‌زد. برگه‌های زونکن‌ها روی زمین پخش شده بود، کشوی پرونده‌ها بیرون بود و میز کارم یک طرف اتاق افتاده بود، فرش جمع شده بود و تکه تکه پارکتها کنده شده بود. سر درگم باز هم دور خودم چرخیدم. تمام بدنم می‌لرزید، دست‌هایم یخ بسته بود. صدای لولای در، سکوت نیمه ...

  • نام رمان: خط به خط تا تو
  • نویسنده:نرگس نجمی
  • طراح:PARISA_R
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:350
  • موضوع:عاشقانه، اجتماعی، غمگین
  • بازدید: 10593
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان دنیاتم و دنیامی وایییییی مامااااان مردم ای خدا چی میشد مثل بچه پول دارا یه ماشین لباسشویی داشتیم این لباسارو میشست نیلو:کم غر بزن الان این کلثوم ننه مرده میاد میگه آب و ببند پوووف باشه بابا کلثوم:آب و ببندین پول اجاررو درست حساب نمیدین یه سره هم آب و استفاد میکنین پتیاره ها زنیکه عین جن میمونه تا اسمش میاد ظاهر میشه نیلو:باشه الان تموم میشه ساغر:بچه ها سریع بشورین کلی از سبزی ها هنوز آماده نشده شب باید تحویلشون بدیم _باشه بد از این که لباسارو شستیم کاملا آویزون رفتیم سمت خونه خونه که نه قوطی کبریت البته خداروشکر که یه سقفی بالا سرمون هست سبزیارو پاک کردیم و بسته بندی کردیم قرار شد من برم تحویل بدم _بفرمایین خانوم مقدم اینم سبزیهاتون خانوم مقدم:چقد ...

  • نام رمان:دنیاتم و دنیامی
  • نویسنده:آلا و سوگند
  • طراح:فرزانه رجبی
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:360
  • موضوع: عاشقانه،کل کلی
  • بازدید: 10034
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان عشق شفق با صدای خاله از افکارم در اومدم... دیدم که کنارم نشسته وداره با لبخند نگام میکنه،دستمو گرفتو گفت:شفق جان عروس گلم، داری به چی فکر میکنی؟ خیلی تو خودتی...برو یه کم پیش نامزدت بشین.یه نگاه به گل پسرش انداختو گفت:پسرم دوست داره الآن تو پیشش باشی، نگاش کن ببین داره تورو نگاه میکنه. برگشتمو چشمم افتاد به پسر خاله گرام، لبخند بهم زد که من با اخم صورتمو برگردوندمو به خاله نگاه کردم... خاله هم به من نگاه کردوگفت:درسته هنوز رسماً نامزد نشد یدو هنوز حلقه بهم ندادید، ولی نشون کرده که هستید؛ اصلا ً فکرشو نمیکردم رمان جدید از وقتی که پسرم از ترکیه برگرده اینقدر عاشقت بشه، خیلی دوست دارم عروسم بشی... میدونم که توهم پسرمو دوست ...

  • نام رمان:عشق شفق
  • نویسنده:زهرا.م
  • طراح:Lady Green
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:215
  • موضوع:اجتماعی ، عاشقانه
  • بازدید: 8514
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان به من فرصت بده پشت شیشه ایستادم و داشتم نگاه میکردم هنوزایستاده بودم هنوزنیومده بود چادربه سختی روی سرم نگه میداشتم چندبارافتاددوباره سرم کردم اوم...بابام اومد ..بالباس راه راه ...دل بیچارم تاب وتحمل نداشت بااین وضعیت ببینمش باباپشت شیشه ایستادب غض راه گلوموگرفت که بابایم گوشی روبرداشت ته ریش داشت چقدشکسته شده بود چقدتواین یه ماه تغییرکرده بود دستام میلرزید گوشیی روبرداشتم وبابغض گفتم خوبی بابا؟ باباهم صداش پربغض بودمرد صبورخونمون مردعین کوه خونه ی دونفرمون بغض داشت که گفت خودت خوبی غزل بابا؟ خیلی سعی کردم بغضم نشکنه که گفتم خوبم بابایی خوبم چادرازسرم افتادروی سرم کشیدم وگفتم چکارکنم بابارضایت نمیدن پول خونه هم خیلی کمه دیه دوبرابرماه حرام بوده بابابابغض گفت باهاشون حرف میزدی -حرف زدم التماس کردم )باگریه گفتم (به پاشون افتادم فایده ای ...

  • نام رمان:به من فرصت بده
  • نویسنده:مسیحه زاد خو
  • طراح:braveays
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:707
  • موضوع: عاشقانه،کل کلی
  • بازدید: 13355
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان زندگی تلخ عسل رمان تلخی زندگی عسل،روایتگرزندگی دختری به نام عسل شیطون و مغرور که به خاطر مسایلی از جنس مرد بدش میاد و فکرنمی کنه عاشق بشه ولی طی ماجراهایی عاشق میشه ولی زندگی همیشه آماج حوادث زیادی هست.دختر قصه سرخوش از بودن کنار عشقش ...نمیداند که سرنوشت چه خواب هایی برای او دیده است با صدای آلارم گوشیم بلند شدم،آخ که چقد من خوابم میاد ،وای چقدر درس خوندن .تا کی آزمون و امتحان؟ آیا این توهین به شعور ما دانش آموزان ودانشجویان نیست ؟؟؟ ( وجدان ـ دختر چقدر غر میزنی امروز که اول مهر چه امتحانی چه درسی!؟؟) من ـ عه راست میگی ها ولی بعدا که به این مرحله میرسیم. من پیشواز رفتم. از روی تخت بلند شدم ...

  • نام رمان:زندگی تلخ عسل
  • نویسنده:blackrose
  • طراح:فرزانه رجبی
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:160
  • موضوع: عاشقانه،کل کلی
  • بازدید: 10724
ادامه و دانلود

خلاصه رمان: دانلود رمان عشق به توان 6 یه اكیپ ۳ نفره دختر که برای دانشگاه تو شیراز قبول شدن اما خوابگاها همه پر بوده بعد می گردن دنبال خونه  كه اونام همین مشكلو داشتن ولی با این تفاوت كه خونه پیدا كرده بودن ولی شرط صابخونه كه یه پیرمرد مردیه که راحته اروپایی رفتار میکنه یکم شوخه و فضول در عین حال زنها رو هم آدم حساب نمیکنه و پی عشق و حالشه بوده، متاهل بودن اوناس….. پایان خوش بچه ها گیج نشید چون داستان اززبون۶ نفرگفته شده ….البته متوجه میشید چون اول هرکدوم گفته از زبون کیه.. میشا با يه صداي حرصي زنگدار در حالي که داشت اشكاشو با کلنكس پاك میكرد روبه من گفت - تو برو سرتو بزار بمیر ...

  • نام رمان:عشق به توان 6
  • نویسنده:غزل + مینا + نگین
  • طراح:PARISA_R
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:650
  • موضوع: عاشقانه،کل کلی
  • بازدید: 18513
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان طلوع آرامش دختری که در آستانه ی رسیدن به معشوقه اش گرفتار آماج بلا و مصیبتی می‌شود که مسیر زندگیش را به کل تغییر می‌دهد و او را وارد وادی جدیدی می‌کند. در این مسیر بسیاری از رازها را کشف کرده و دست تقدیر اتفاقات جدیدی را برایش رقم می‌زند. این رمان اختصاصی سایت یک رمان است قسمتی از رمان: رده‌ی توری اتاقم رو کنار کشیدم. روی صندلی چوبی متحرک نشستم و به آسمون زل زدم. وای خدای من، دونه های برف چقدر زیبا بودن؛ به زیبایی رقص اون شبم رمان عاشقانه جلوی عطا، همونطور آروم ودلبرانه و همونقدر دلنشین که اون روز بودم. اولین برف سال داشت می‌بارید، شور و حال عجیبی داشتم. نمی‌دونم هیجانم برای این بود که پنجشنبه، بعد از ...

  • نام رمان : طلوع آرامش
  • نویسنده : فائزه حاجی حسینی کاربر انجمن یک رمان
  • ویراستار : g.a
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات : 366
  • ژانر : عاشقانه/اجتماعی
  • بازدید: 7829
ادامه و دانلود

خلاصه : دانلود رمان از قنوت تا غنا رعنا دختری که برای رضایت پدر و مادرش از آرزوهایش دست شسته، اما حالا به مرحله‌ای رسیده است که حس می‌کند همه چیزش را باخته. تصمیم می‌گیرد از این پس شیوه دیگری برای ادامه زندگی برگزیند که بر طرف کردن مشکلات پیش رو چندان آسان به نظر نمیرسد. قسمتی از رمان : با شنیدن صدای جیغ وحشت‌زده از خواب بیدار شدم. عرق سردی روی بدنم نشسته بود. با صدایِ دعوا و فریادی،که از سر شب از واحد روبرو می‌آمد، رمان جدید به سختی توانسته بودم بخوابم. باز هم صدای دادُ هوار و شکستن وسایل می‌آمد . هراسان از جا برخواستم.گیج و منگ بودم و چشمانم به دلیل کم‌خوابی تار می‌دید. کورمال کورمال به طرف سالن رفته ...

  • نام رمان : از قنوت تا غنا
  • نویسنده : فیروزه شیرازی
  • طراح : حسنا(هکرقلب)
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات : 374
  • ژانر : عاشقانه
  • بازدید: 7942
ادامه و دانلود

  خلاصه : دانلود رمان عشقت برای من کاش بین اون همه همهمه حواسم بیشتر بهت بود تا بیشتر ازم دور نشی تا بیشتر سرد نشی بیشتر دلزده نشی کاش کمتر عاشقت بودم تا کمتر بشکنم کاش دلم کمتر بودنت را باور میکرد تا بودنت آسان تر هضم شود ... پایان خوش قسمتی از متن : -با خوشحالی تلفنو گذاشتم سرجاش و جیغ زدم:-مامان وای مامان وای وای وای. مامان هراسان از آشپزخونه خارج شد:-چیه چته دختر؟ همانطور که داشتم دور خودم چرخ میزدم رو به رمان اجتماعی صورت نگران مامان گفتم:-استخدام شدم مامان استخدام شدم! مامان با حرص نگاهم کرد و در حالی که زیر لب غر میزد برگشت تو آشپزخونه. یه آهنگ شاد زدم و با خوشحالی شروع کردم رقصیدن تقریبا تمام مدل رقصایی رو که بلند ...

  • نام رمان : عشقت برای من
  • نویسنده : ا.اصغرزاده
  • طراح : حسنا(هکرقلب)
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات : 156
  • ژانر : عاشقانه/غمگین
  • بازدید: 9700
ادامه و دانلود