خلاصه: دانلود رمان داستان در مورد دختریه که به وسیله ی پدر معتادش به مردی فروخته میشه و پسر جوان ثروتمندی که بابت اون پول میده و به عنوان همسر عقدش می کنه.دختر مطیع و ساکت و پسر سرد جدی و بی تفاوته.اما ماجراهایی رخ میده و….پایان خوش. نوشته cosin27 جرم دیوانگی انها را ندیدم من دیوانه ام دیوانگی جرم نیست دیوانه همیشه با لبخندش محکوم به تنهاییست اتاق سرد من ومن بودیم همدرد هم ، تنهایی من اتفاق تازه ایی نبوده دیوانه ایی که همیشه محکوم به تنهاییست اتاقم را متر کردم مثل همیشه منتظرش بودم منتظر اینکه بیدار بشود ولی نمیشد انگار دیگر نایی برای ماندن نداشته واو هم مرا ترک کرده درست مثل یک سیاره متروک دور افتاده بودم رخ ...
