خلاصه: دانلود رمان می خواهم آیه عشقت باشم دختری آرام و مهربان…دختری که برای نجات جان نامزدش که طی اتفاقی کاوه را به قتل رسانده دست به هر کاری می زند,حتی اگر آن کار جدایی از عشقش باشد..و در این راه پا به خانه ای می گذارد که هیچ شناختی از صاحبش ندارد…پایان خوش چهار روز بود که باران بی محابا می بارید…چهار روز بود که مقابل ان در سیاه رنگ نشسته بود…چهار روز بود که تنها سردرگم بود و پریشان….می خواهم آیه عشقت باشم قلبش درد می کرد و تمام روحش…می خواهم آیه عشقت باشم سرمای سختی خورده بود که تمام بند بند وجودش را درد احاطه کرده بود….خانه ی ویلایی و زیبای سفید را از نظر گذراند…فردا تمام میشد…فردا روز ...
