دانلود دلنوشته آتی نویس ⭐️

قلم یک نویسنده روح اوست که هربار درجسم یک نفر به نگارش درمی‌آید و از حال دل او می‌نویسد. من با آدم‌های دنیا قهر نکرده‌ام. فقط حوصله‌ام ته کشیده است؛از آدم هایی که تا مرا می‌بینند سراغ تو را می‌گیرند. از اینکه میان خنده‌هایم، نام تو را می‌آورند و خنده از لبانم می‌گریزد. از اینکه هر زمان ناراحت باشم، می‌گویند: حتما باز خاطرات تو مرا پریشان کرده‌اند. آخر جای خالی تو به این آدم‌ها چه؟!
که تا مرا می‌بینند؛ نبودنت را به رخم می‌کشند.
نمک بر زخم پاشیدن برای من همین حرفایی است که از رفتنت به من می‌زنند و قلبم را به درد می‌آورند.
من با آدم‌های دنیا قهر نیستم فقط از همه ی کسانی که مرا یاد تو می‌اندازند دوری می‌کنم.

محبوبم، خبرت هست که ماه آسمان من شده ای؟
در چشم‌های پر فروغت که می‌نگرم؛ سر تا سر وجود تاریکم از برق نگاهت می‌تابد.
عشق تو، با من چه کرده که نه تنها در بند خود نیستم بلکه آواره ی نگاهت در کوچه پس کوچه‌های چشم‌هایت گشته‌ام.
با هر بار پلک زدن‌هایت، زلزله‌ای عظیم، قلبم را به رعشه در می‌آورد.
مصدوم این زلزله قلبی می‌شود که ازنگاهت به لرزه می‌افتد و عشقت او را به زمین می‌زند.

در خانه‌شان، هیچ چیز گران قیمتی نیست؛ جز سلامتی!
در آشپزخانه‌شان، هیچ خوراکی به شیرینی عشقشان نیست.

دانلود دلنوشته آتی نویس

دانلود دلنوشته آتی نویس
دل‌های اهالی این خانه به نگاه‌های محبت آمیز، چشم‌هایشان گرم است.
تجملات را به چه کار این خانه آید؟!
هر چه تجمل و زیبایی است؛ در هر پلک زدن چشم‌های معشوق این خانه به زانو در می‌آیند.
صدای خنده‌هایشان موسیقی است که هر روز تمامی خانه را به وجد می‌آورد.
گل‌هایشان با دیدن این‌همه عشق، روز به روز مسرور تر می‌شوند.
این خانه گویا خالی از پر است.
خالی از تجملات! پر از عشق!
هیچ چیز را ندارد در حالیکه همه چیز را دارد چون عشق در آن صاحب خانه است.
دلم سفر می‌خواد از اوناییکه انقدر غرق زیبایی جاده بشی که همه مشغله‌هات کوله ببندن و از فکرت کوچ کنن.
دور شدن گاهی نیاز روحی ماست.
دور شدن از یه محیط از یه سری آدم؛ این دور شدن مثل ناپدید شدن همه ی دغدغه‌های متعلق به اون محیط و آدماست.
ما هممون به این ناپدید شدن دغدغه‌ها نیاز داریم حتی اگه موقتی باشه.
سفر کردن غبار هرچی نگرانی و خیاله از روحمون پاک می‌کنه.
اون وقته که روحمون سبک میشه و آرامش رو حس می‌کنیم.
اگه روحتون رو مه آشوب گرفته، حتما سفر کنید.
راستش را بخواهی بعد از رفتنت نه شمعدونی‌ها دغ کردند و نه گلی پژمرده شد و نه من مردم!
دروغ نگفته باشم چند روزی برایت اشک ریختم اما بیشتر از یک هفته نشد.
محبوبم، مگر من چقدر زنده ام که غصه ی نبودنت را بخورم؟
به قول معین:
مخور غم گذشته، گذشته ها گذشته،
هرگز به غصه خوردن گذشته برنگشته.
گفتم یکم شاد شید.
دلنوشته های کاربران انجمن یک رمان:
5/5 - (1 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 1660 روز پیش

بازدید :1785 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

دلنوشته آتی نویس

نویسنده

آتوسا رازانی

ژانر

ویراستار: its_me

طراح

PARISA_R

تعداد صفحات

41

منبع

یک رمان

اندروید

دانلود فایل apk

پی دی اف

دانلود فایل pdf



افزودن نظر