دانلود رمان آغوش ممنوعه ⭐️

خلاصه رمان :

دانلود رمان آغوش ممنوعه درمورد دختری که وضع مالیشون خوب نیست پدرشم مرده وبامادرش زندگی میکنه،اونم چه مادری و تو همین بازی ها دختر یکی یدونه اش رو ازدست میده و دخترش میره مستخدم جایی میشه که یه پسر بد اخلاق اونجاست و..

دیگه داری زیاده روی میکنی تاحالا کسی بامن اینطوری حرف نزده

گفتم که من باشما هیچ جا نمیام

ببین دختر کوچولو ساکت شو وبا من کلکل نکن همین که گفتم هروقت اومدم باید حاضر شده باشی چون اگه ببینم حاضر نشدی بد تموم میشه واست

نمیام یعنی نمیام

_گورتو گم کن هروقت اومدم باید حاضر باشی خواستم حرفی بزنم که انگشتش رو به نشانه ی سکوت بالا گرفت، منم عصبی از اتاق بیرون رفتم وقتی وارد اتاق خودم رمان جدید شدم از دیدن لباس هایی که اونجا بود واقعاً ذوق زده شدم وعصبانیتم تبدیل به خوشحالی شد ساعت ۴ بعدازظهر بود شروع کردم به ارایش کردن البته تو ارایشم زیاده روی نکردم بعد لباسامو پوشیدم که صدای در اتاق اومد

بفرمایید داخل

پریناز بود، وقتی منو دید دقیقاً میشد از صورت خوند که داره حرص میخوره

آقا گفت بگم که بری پایین

سریع کیفمو که باکفشام ست بود گرفتم دستم ورفتم پایین، باربد رو دیدم که روی مبل نشسته بود ومنتظر من بود، تیپ اسپرتی مشکی ای زده بود که خیلی هم بهش میومد

وچندبرابر جذاب تر نشونش میداد ناخواسته خنده ای رو صورتم نشست ولی باحرفی که باربد زد خجالت کشیدم

دانلود رمان آغوش ممنوعه

دانلود رمان آغوش ممنوعه

 

چیشده خیلی خوشتیپ شدم که داری بانگاهت درسته قورتم میدی؟

پشت بند حرفش تک خنده ای زد، خودم فهمیدم لپام گل انداخت و قرمزشد

ولی به روی خودم نیاوردم، همراه با باربد به راهم ادامه دادم وسوار ماشین شدیم

 کجا میریم؟

جوابی نداد منم تصمیم گرفتم سکوت کنم

یهو جلوی یه فروشگاه خیلی بزرگی توقف کرد دوشادوش همدیگه وارد فروشگاه شدیم.

فروشنده دخترنسبتاً جوونی بود که واردشدنمون به فروشگاه به باربدخیره شده بود

و چشم و ابرو مینداخت سمتش ولی باربد عین خیالشم نبود و

اصلا بهش محل نمیداد نمیدونم چرا رو لبم لبخند بزرگی ظاهر شد ناگهان دستم توسط باربد

کشیده شد وبه سمت مانتو ها رفتیم دقیق به سمت مانتو نگاه میکرد ولی من اصلا نگاهی نمینداختم میخواستم ببینم انتخاب باربد چیه دختر؟

بله،انگار از غرورش کاسته میشد با اسم صدام کنه

مانتو کرمی که روش مروارید کارشده بود ونسبتاً کوتاهی رو دستم داد وگفت برو اینو پرو کن

تو کاریت نباشه میگم برو پرو کن

منم دیگه چیزی نگفتم وبی سروصدا کاری که گفته بود رو انجام دادم.

تو اتاق پرو به خودم تو آیینه نگاهی انداختم دقیقاً سایز تنم بود وخیلی هم بهم میومد واقعاً باید به انتخابش احسنت گفت…

اومدم ازاتاق پرو بیرون که دیدم چند دست مانتو دیگه هم به انتخاب  رمان عاشقانه خودش برام برداشته وداره حساب میکنه، زیر چشمی

فروشنده رو نگاه میکردم که در کمال تعجب دیدم دستش رو گذاشت رو دست باربد و باهاش حرف میزد نمیدونم چرا حس حسادت بهم دست داد باربدم دستش رو کشید

خانم به مثال محترم حساب میکنی یا برم جای دیگه؟

هول کرد نه نه الان حساب میکنم

کارت رو از رو میز برداشت کشید و داد دست باربد بفرمایید…

تا ساعت۸ شب میگشتیم وباربد برام لباس کیف کفش…. خرید

اقا خسته شدم میشه بریم خونه

حرف نباشه اینجا فقط حرف حرف منه اوف حرصم در اومده بود

ساعت۹ شب بود که یهو جلو ساختمون خیلی بلند نگه داشت واقعاً اگه صدسال دیگه هم زندگی میکردم ی همچین جایی رو نمیدیدم

دختر کمتر اینطوری نگاه کن ابرومونو میبری با نگاهت

 

پیشنهاد می شود:

رمان دیباچه‌یِ شیفتگی 

رمان راهی برای دست یافتن(جلد دوم)

دانلود رمان تهران دود

دانلود رمان اشک اقیانوس

رمان گوش ماهی

4.6/5 - (16 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 812 روز پیش

بازدید :25066 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

دانلود رمان آغوش ممنوعه

نویسنده

س.محمدی

ژانر

عاشقانه/همخونه ای

طراح

ستاره سیاره

تعداد صفحات

350

منبع

رمانکده

اندروید

دانلود فایل apk

پی دی اف

دانلود فایل pdf



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 3 )


  1. نویسنده گفت:

    این رمان افتضاح بود. کپی برداری بسیار بد از یک رمان خوب بود. اصلا ارزش خوندن و وقت گذاشتن نداره.

  2. صادقی گفت:

    خلاصش به شدت شبیه رمان خدمتکار ارباب هست ولی متن رو نخوندم یعنی با توجه به حرف نویسنده رغبتی برا خوندنش ندارم

  3. Shirin گفت:

    سلام.
    موضوع کاملا کلیشه ای و تکراری و کپی برداری شده بود، غلط املایی های فراوان، کاملا فانتزی بود و بچگانه.
    ب امید رمان های بهتر از نویسنده ی عزیز🌺

افزودن نظر