دانلود رمان گیسو پریشان ⭐️

خلاصه رمان :

دانلود رمان گیسو پریشان شمیم یاس های حیاط را به ریه هایم می کشم و به آوای خانم جون گوش می سپارم.خانم جون انگشت های کشیده و نحیفش را در گیسوان بلند لَختم فرو می کند و داستان را با صدای لطیفش ادامه می دهد: آره دخترم…اون قدیم مدیما عشقا واقعی بود.مثل الان نبود که صبح عاشق شن و شب فارغ.خانم جون؟جونم مادر

شهرزاد و فرهاد، لیلی و مجنون نمی خوام. قصه واقعی برام تعریف کن.

چی بگم برات جون دلم؟

بوی نان سنگک تازه زودتر از صدای خش دار آقاجون رسید:

حاج خانم…از عشق خودمون براش بگو

گونه های تپل خانم جون مثل انار های رسیده ی حیاط سرخ شد.دوست داشتم گونه هایش را درست مثل پوست انار

سوراخ کنم و آنقدر بمکم تا عصاره ی جانش، در رگ هایم جریان یابد.

چرا اینجوری نگام می کنی دختر؟

ریز خندیدم و گفتم:خانم جون شما با همین خوشگلیات دل آقاجون رو بردیا…!!

چشمکی نثار قیافه ی مهربانش کردم که گفت:

مادر…اون موقع ها خیلی بر و رو داشتم. رمان عاشقانه مثل الان صورتم چروک مروک نبود…قیافم زار…

آقا جون دنباله ی حرفش را گرفت: یه آبادی بود و دختر خانِ دِه.

از زنای دِه شنیده بودم چشماش به تیزی عقابه و زیبایی آهو…

گیساشو حنایی می کنه و با گلای مریم پایینشو می بنده که وقتی از چارقد رنگاوارنگش زد بیرون خوشگل باشه…

خانم جونت کم خواسِگار نداشت.

با شیطنتی در عمق نگاهش ادامه داد:

دانلود رمان گیسو پریشان

دانلود رمان گیسو پریشان

 

ولی خب دیگه چشمای تیزش، خرگوش دِه رو شکار کرد.

سرم را از پای خانم جون برداشتم و با هیجان گفتم:واای…چرا تا به حال از این عشق شاهزاده و رعیت نگفتین برامون؟؟

گونه های خانم جون دوباره سیبِ سرخ شد:

رومون نمی شد مادر…

_پاشین صبحونه مونو بخوریم که نون یخ کرد

روی ایوان نشسته بودم و موهای خرماییم را که زیر نور آفتاب برق می زد آرام آرام شانه می کشیدم.

همان لحظه صدای زنگ بلبلی بلند شد.

به خیال خودم زهرا خانم آمده بود به خانم جون سری بزند رمان طنز که دویدم و پله هارا دوتا یکی کردم و خودم را پشت در

رساندم.

با هیجان در را باز کردم که با دیدن دریای آبی چشمانش خشکم زد.

تا به خود آمدم فهمیدم سر بازم…

سریع در را به هم کوبیدم و بهش تکیه دادم.

صدای بم و مردانه اش گوشم را نوازش کرد:

فکر کنم شما گیسو خانم باشین…

من پسر حاج کاظمم.امانتی حاج احمد رو آوردم بهش برسونم.

دو هفته در خانه ی با صفای آقاجون ماندم.

خستگی هایم با شیرین زبانی ها و مهرانه های خانم جون و آقاجون در رفت.

صبح به بابا زنگ زدم تا قبل از ناهار دنبالم بیاید و به خانه برگردم.

صبحانه ی مفصل خانم جون را در یکی از اتاق های دنج خانه خوردیم.

اتاقی تقریبا بزرگ، با فرش های رنگین دستباف.

پنجره ی اتاق با پرده ی حریر یاسی پوشیده شده بود و پشت پنجره، گلدان های چشم آهویی خودنمایی می کردند.

آقاجون عاشق چشم آهویی ها بود و حسابی به آن ها می رسید.

 

پیشنهاد می‌شود

رمان هایی بی نام

 اصالت مرگ | سویل

واحد شمالی | ناوگینز

دانلود رمان روح مردگی (جلد دوم رمان منحوس)

دانلود رمان آخرین کسوف ( جلد دوم پایان یک دورگه)

رمان توبه شکن ⭐️

امتیاز شما به این رمان

منتشر شده توسط :REZA_M در 864 روز پیش

بازدید :5011 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

گیسو پریشان

نویسنده

الهه اسلامی

ژانر

عاشقانه/اجتماعی

طراح

ستاره سیاره

تعداد صفحات

314

منبع

رمانکده

اندروید

دانلود فایل apk

پی دی اف

دانلود فایل pdf



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 4 )


  1. حلما گفت:

    رمان خیلی زیبا و پرمغزی بود، هم نوع داستان و موضوعش و هم قلم نویسنده عالی بود

  2. آزیتا،🌹 گفت:

    جالب نبود من خوشم نیومد بیش از حد مذهبی بود من رمانهای با تم مذهبی خوندم خیلی زیبا بودن اما این یکی ب دل ننشست چیزی برای جذب مخاطب نداشت .

  3. سحر🌹🌹 گفت:

    رمان بسیار زیبایی بود. قلم نویسنده هم خیلی خوب بود. ممنون از نویسنده محترم ان شا الله موفق باشید.

  4. سحر🌹🌹 گفت:

    خیلی خوب د عالی

افزودن نظر