دانلود رمان خانم تبعید شده ⭐️

خلاصه رمان :

دانلود رمان خانم تبعید شده  شروعش را با تو آغاز کردم اما پایانش را بی تو به اخر رساندم.خودم را نباختم،خودم را گم نکردم؛اما تو با همه ی زرنگی وجودت،هم مرا و هم خودت را باختی.تا به حال به شاخه ای گیلاس فکر کردی که همه ی گیلاس ها کنار هم خودنمایی می کنند اما یک گیلاس تنها درست ابتدای شاخه تک مانده و منتظر چیده شدن و خودنمایی مانده؟
زندگی ام را تغییر میدهم و تو را کنار میگذارم.
دیگران تو را ترس نامیدند اما من دیگر اسمت را هم نمی اورم چون تو تمام شده هستی

سوگند: اصلا هرچی میخوای درست کن فقط یکم زودتر(با لبخند حرصی)که با وعده ی شاممون یکی نشه

به نظرم الان بهم تیکه انداخت ولی راست گفت منم اصلا حوصله ی اشپزی ندارم.

رفتم سراغ یخچال تا اسون ترین ایده ها رو بهم بده ولی دریغ از یک ایده!

وقتی برگشتم چشمم به گوجه فرنگی های چیده شده توسط بابا احمد افتاد رمان جدید و همزمان که جرقه ای در ذهنم کلید خورد رو به سوگند گفتم :

پیدا کردم

ساغر: سوگند من که شدیدا دلم املت گوجه میخواد ،تو چی؟

سوگند: اونم بد نیست خوبه

ساغر: یه جوری میگی اونم خوبه انگار اشپز مخصوصت بجای کباب بره جلوت نون پنیر گذاشته قدردان باش خواهرم، قدردان

دانلود رمان خانم تبعید شده

دانلود رمان خانم تبعید شده

 

سوگند چشم غره ای بهم رفت و سرشو دوباره کرد تو کتابش؛هرچند من میدونم لایه صفحه ای که باز کرده یک عدد گوشی همراه قرار داره که سوگند در اون مشغول غول کشتنه.

املت رو با پیاز،گوجه فرنگی،فلفل دلمه ای،کمی سیر و البته نمک و فلفل درست کردم و و موقعی که اماده شد همه رو صدا کردم برای نهار.

بابا حمد با لحن شوخش رو کرد به من

بابا احمد: خب ساغر خانم چی شد که پلو مرغ تبدیل شد به املت؟ دیشب که وعده ی پلو مرغ بهمون داده بودی خانم اشپز!

اخ اخ اصلا یادم نبود دیشب جوگیر شدم و پیشنهاد دادم و الان به این سخن گرانبها که میگه:(لعنت بر دهانی که بی موقع باز بشه)رسیدم.

ساغر: نه دیگه شما توجه کامل ننمودی اگر توجه کنی میبینی که تخم مرغ هم بچه ی مرغ بنده خداست فقط هنوز متولد نشده و غدغد نمیکنه

مامان ملک به نیش بازم نگاهی کرد و با تاسف سر تکان داد

مامان ملک: هم سن و سالای تو الان دارن خونه ی خودشونو اداره میکنن،بیست و سه سالت شده اما هنوز بچه ای ساغر بزرگ شو!

ساغر: باشه اصلا لایه ی اوزون هم من سوراخ کردم ببخشید در ضمن قرار بود با(به سوگند اشاره کردم)سوگند غذا رو اماده کنیم که خانم خیلی سریع در رفت،حالا نظرتون راجب مزش چطوره؟خوشمزست؟

سوگند: فعلا که خوردیم و نمردیم!

ساغر: تو از همون اول لیاقت خواهری مثل منو نداشتی

بابا احمد: زشته بابا جان این حرفا چیه میزنید(رو کرد به سوگند که پشیمون سر به زیر شد) رمان عاشقانه  سوگند عزیز من ساغر از تو بزرگتره احترامشو نگه دار

همونطور که بابا احمد گفت سوگند از من کوچکتره و این اختلاف چهار ساله که یعنی سوگند نوزده ساله بود و من بیست و سه سالم.

من شبیه مامان هستم و سوگند شبیه بابا،سوگند بوره با چشما و موهای قهوه ای و پوستی سفید،من چشما و موهای کاملا سیاه و پوستی سفیدتر از سوگند دارم.

از بچگی تپل تر از سوگند بودم زیاد نه ولی خب این تپل بودن بهم میاد و سوگند با اینکه لاغره ولی زیباست و هردومون از خودمون کاملا راضی هستیم.

 

پیشنهاد می‌شود

رمان برخاسته از آتش | بیتا 

دانلود رمان کافه اسپرسو

دانلود رمان زندگی بی‌پایان

رمان برای مریم

رمان نگهبانان لاریویر | علی فتح الهی

2.7/5 - (24 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 800 روز پیش

بازدید :6887 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

خانم تبعید شده

نویسنده

فاطمه اسدیان

ژانر

عاشقانه/اجتماعی

طراح

ستاره سیاره

تعداد صفحات

400

منبع

رمانکده

اندروید

دانلود فایل apk

پی دی اف

دانلود فایل pdf



افزودن نظر