دانلود رمان رزای من ⭐️

خلاصه رمان:

دانلود رمان رزای من داستان ما درباره دختری به اسم رزاس .. پدر رزا سرایدار باغ یه امارت خیلی بزرگه… رزا عاشق ارسلان پسر صاحب امارت میشه ..بلاخره رزا ناخواسته دل به دریا میزنه و به ارسلان اعتراف میکنه که عاشقشه ولی.

داشتم به باغچه آب می دادم .. باصدای ماشین سرموبلندکردم که دیدم ماشین ارسلان اومد تو …ارسلان از ماشین پیاده شد . با دیدنش حس کردم ضربان قلبم رفت بالا

آروم سلام کردم …اونم مثل همیشه با سر جوابمو دادکلافه نفسی بیرون دادم ..خدایا چرا این پسر انقد مغروره

به ویژگی های ظاهری ارسلان فکر کردم .. ارسلان پسر قدبلندو چهارشونه ای با پوست گندمی و موهای قهوه ای و چشمهای آبی ای هست که من عاشقشونم ….باصدای مامان از فکر ارسلان اومدم بیرون…_دخترم حواست کجاست یک ساعته دارم صدات میکنم.

سرمو تکون دادم و با شرمندگی گفتم: ببخشید رمان طنز جانم مامان جان کاری داشتی؟

گوشیت زنگ می خوره دخترم ..گوشیو از مامان گرفتم،

وای شیش تماس بی پاسخ از ستاره بود الان کلمو میکنه

زودی شمارشو گرفتم که هنوز بوق اول نخورده جواب داد

با جیغ جیغ گفت:_سیاه چال چرا زنگ میزنم جواب نمیدی.

دانلود رمان رزای من

دانلود رمان رزای من

 

 

خدایا باز به من گفت سیاه چال چون چشمام سیاهه بهم میگه سیاه چال چقدم من بدم میاد ازین اسمی ک روم گذاشته …

با حرص گفتم:_ستاره باز به من گفتی سیاه چال.

 آره سیاه چال._ستااره._ آخ آخ دختر چرا جیغ میزنی گوشم کرشد.

خوب کردم تا تو باشی انقد حرصم ندی حس میکنم پوستم چروک شده از وقتی که با تو دوست شدم

با این حرفم غش غش خندید از خندش منم خندم گرفت:

حالا این حرفا رو بیخیال بگو ببینم چی کار داشتی

انگار تازه یادش اومده باشه با ذوق گفت:_ آخ انقدر حرف زدی یادم رفت بگم …

داره برام خاستگار میاد رزاا … بلاخره دارم به آرزوم میرسممم.

به به مبارکه بلاخره عروس خانوم داری میشی … رمان جدید حالا کی داره میاد که تو از خوشحالی الان سکته می کنی؟ …

کمی مکث کردم و بعدش با تعجب گفتم :_نگو که …؟؟؟

_آرهه دقیقااا.. امروز صبح زن عمو زنگ زد و منو برای ساشا خاستگاری کرد و امشب قرار خاستگاری گذاشتننن جییییغ

وای الانه ک غش کنم …با تعجب بیشتر گفتم:_دروغ نگو

به خدا راست میگم.با خوشحالی گفتم:

مبارک باشه عزیز دلم انشالله خوشبخت بشی خیلی خیلی خوشحالم کردی …_ مرسی عشقمم

خب رزا جونم من برم برای شب آماده شم فقط میخواستم خبر بدم …فردا تو دانشگاه میبینمت.

مرسی گلم باشه برو خدافظ._خداحافظ گوشیو قطع کردم

 

پیشنهاد می‌شود

رمان کارد به استخوان می‌رسد | مبینا قریشی

رمان دامی از جنس خنده‌هایش | نفیسه سادات امیرلطیفی 

رمان سپید به رنگ آرامش ⭐️

امتیاز شما به این رمان

منتشر شده توسط :REZA_M در 858 روز پیش

بازدید :4962 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

رزای من

نویسنده

صفورا یارمرادی

ژانر

عاشقانه/اجتماعی

طراح

ستاره سیاره

تعداد صفحات

363

منبع

رمانکده

اندروید

دانلود فایل apk

پی دی اف

دانلود فایل pdf



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 2 )


  1. غزل نارویی گفت:

    چه عاشقانه آرومی بود!
    حس کارکترها رو با تموم وجود لمس می‌کردم.

  2. آزیتا،🌹 گفت:

    جالب بود خوشم اومد .بخونید

افزودن نظر