دانلود رمان نوازش خیالی ⭐️

خلاصه رمان:

اگر دنبال رمان عاشقانه و انتقامی می گردید این رمان به شما پیشنهاد می شود نگاه بی روحم به تابی که در حال تکون خوردنه ، دوخته شده ؛ به عادت همیشگی ، گوشه ی مانتوم رو به دست گرفتم و به ماشین مشکی رنگی چشم دوختم .

ماشینی که من هر روز نظاره گرشم ، احمقانه است

اما تمام چیز هایی که به اون مربوط میشه برام مقدسه حتی این ماشین .

اون قدری که میتونم بدون خستگی ساعت ها به این دویست و شش نگاه کنم ، اما افسوس … 

افسوس که ساعت زندگیم هیچ وقت به میل باطنی من پیش نرفته . 

به ساعت مچی دستم نگاه میکنم ، ساعت دوازده و چهل و پنج دقیقه است ،

صاحب اون ماشین دوست داشتی هر روز ساعت یک ظهر از اون باشگاهی

که با پرس و جو فهمیده بودم مربی اون جاست بیرون میاد

و من هر روز ، قید کلاس جبرانی رو میزنم و روی این صندلی منتظر میشینم .

منتظر میشینم تا چشمم به کسی بیوفته که حتی یک بار نگاهش با نگاهم تلاقی پیدا نکرده ، راضیم … 

نفوذ چشم هاش حتی اگه به من دوخته نشده باشه باز خیلی خوب قابل مشاهده است ؛ 

من ، ترمه تک دختر حاج صابر فروزان قاضی سرشناس شهر خودم

رو در مقابل این مرد انقدر ناچیز میبینم که حتی قدرت چشم در چشم شدن باهاش رو هم ندارم ،

اعتماد به نفس کاهش پیدا کرده ام برمیگرده به تحقیر هایی که توی خانواده ام جا افتاده بود ،

خانواده ای که از دور قشنگ به نظر میرسید و هرچه نزدیک تر میشدی ، میفهمیدی هیچ چیز این خانواده زیبا نیست .

دانلود رمان نوازش خیالی

دانلود رمان نوازش خیالی

 

دانلود رمان نوازش خیالی که آهی میکشم ، هر ثانیه ای که میگذره ، ضربان قلبم بالاتر میره ؛

برای دیدنش حتی از دور لحظه شماری میکنم ، نمیدونم چه حکمت و رمز و رازی پشت این عشق جوونیم

پنهون شده اما خیلی خوب میدونم نگاه من به این مرد ، یک ه..و..س.. زودگذر نه ، بله یه حس از اعماق دلم بود .

درسته ، باهاش چشم تو چشم نشدم، هم کلام نشدم ،

خاطره ی عاشقانه با این مرد نداشتم … من فقط ته قلبم ،

یواشکی دوستش داشتم، ازش یه اسطوره ساختم و هر روز اونو بیشتر از قبل توی دلم بزرگ کردم

اونقدر که فکر نمیکنم ریشه های این عشق هیچ وقت خشک بشه ،

چون تا عمق دلم نفوذ کرده بود و من خیلی خوب آبیاری کردن این ریشه رو بلد بودم .

برای بار هزارم به ساعتم نگاه میکنم نزدیک یک ظهره و این یعنی چیزی تا دیدارش نمونده .

میل عجیبی دارم تا دستم و روی قلبم بذارم و از صدای کوبنده اش غرق تعجب بشم ،

چون جز معدود بارهایی بود که قلب من این طور میتپید .

چشم دوختم به اون باشگاه مردونه ، بالاخره میاد . 

متوجه ی قدم های محکم و استوارش میشم که با صلابت از پله های باشگاه پایین میاد .

حتی پلک زدن هم برام حروم میشه ، نگاه میکنم ، با اشتیاق ، با بی قراری ! 

دست هام میلرزن و من برای بار هزارم به خودم میگم : 

 

پیشنهاد می شود

دانلود رمان محله مرگ

دانلود رمان تاوان

دانلود رمان تاوان خواهم داد اما با عشق

رمان مودیت | زهرا صالحی (تابان)

رمان جاده می‌رقصد | masihe.ch

 

5/5 - (2 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 1797 روز پیش

بازدید :8557 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

نام رمان:نوازش خیالی

نویسنده

نویسنده:ترمه سارگل

ژانر

موضوع:عاشقانه،اجتماعی

طراح

طراح:نگار1373

تعداد صفحات

تعداد صفحات:733



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 4 )


  1. Zeynab گفت:

    عالیییی بود مرسی از سارگل عزیز واسه این قلم زیباتون

  2. لي لي ناز گفت:

    بسییییییار خسته کننده،کل داستان تو ٢٠٠صفحه میشد نوشته بشه اما الکی کشش داده بودن

  3. Anahita گفت:

    خیلیییییی قشنگ بود.واقا جذاب بود.

  4. Maryam~ گفت:

    خیلی خوب بود متن قوی بود و از داستانش و شخصیت ها خوشم اومد پیشنهاد میکنم حداقل یک بار بخونیدش
    رمان قصاص رو هم از سارگل خوندم اونم واااقعا عالی بود حتما دانلودش کنید
    ممنونم از نویسنده عزیز

افزودن نظر