رمان دلبر کفرستان ⭐️

معرفی رمان:

رمان دلبر کفرستان _ چه می‌شود اگر روزی چشم باز کنی و خود را در حصار یک قبر محبوس ببینی… شاید برای دلبر که از حبس گریخته و دوباره به حبس رسیده بود، این چهاردیواری را می‌شد را کمی برتافت.

مع‌هذا تمام این‌ها برای وقتی بود که امید داشت به اویی که گفته بود بماند تا بیاید. آن‌لحظه که فهمید قراری بر بازگشت نیست تا نبش کند آن گورِ بی میت را، امیدی جسیم که در دلش پا افتاده بود، از پا افتاد.

اصلاً نمی‌دانست قرار است نجات پیدا کند یا اگر از آن قبر خیزد، چه پیش خواهد آمد. در هرحال، این نقطه پایان او بود. چه حالا، چه چند قدم آن‌طرف‌تر در زمان، وقتی اوضاع صعب می‌شد. صعب، به هنگام وداع، وقتی کسی را برای دوست داشتن پیدا می‌کرد…

 

رمان دلبر کفرستان

رمان دلبر کفرستان

 

قسمتی از رمان:

دیری نپایید تا به‌خوبی دریابد در آن هیچستان هیچ راهی نیست به‌سوی هیچ و در مقابل آن همه هیچ، هیچ را نمی‌شود از پیچ گذراند.

خُلق تنگ بود و آن‌جا نیز. نفس نیز، تمام دنیا و راه‌های پیشِ رو نیز…

زانوی راستش را کمی بالا و پایین برد تا از سالم بودنش اطمینان حاصل کند. رمان عاشقانه باید می‌توانست با تکیه بر آن بدود. چیزی به قرار معین‌شده نمانده بود.

هردو پایش از شدت بی‌تحرکی گز گز می‌کردند و خواب رفته‌ بودند؛ اما چشم‌های ساهرش مایل به بیداری‌ بودند و گوش‌ها همچنان مستعد و مستمع برای سمع سطری چون “بازگشتم، بمان تا نجاتت دهم”.

لب‌های خشک و کبودش را با زبان تر کرده و زیرلب به شماردن ثانیه‌ها ادامه داد. هنوز پنج ساعت هم از رفتنش نگذشته و کو تا گذر از سیاهی شب؟!

 

 

پیشنهاد می‌شود

رمان کوتاه سایه احساس

رمان راهی برای دست یافتن (جلد دوم)

رمان راغ | نگار نظری

رمان در پس پنجره‌ها غم نفس می‌کشد | محدثه رستگار 

کتاب کلبه ⭐️

لینک‌های دانلود به درخواست نویسنده پاک شد
5/5 - (1 امتیاز)

منتشر شده توسط :PARISA در 483 روز پیش

بازدید :2151 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

دلبر کفرستان

نویسنده

راحانّا (حنانه.س)

ژانر

عاشقانه / اجتماعی

طراح

غزل زندی

تعداد صفحات

242

منبع

یک رمان



افزودن نظر