معرفی رمان:
دانلود رمان گیسو عروس استاد _ گیسو دختر هفده سالهای هست که با پدرش در استرالیا زندگی میکنه، یک روز پدرش برای ماموریت به ایران میره و قبل رفتنش دو برادر رو به عنوان بادیگارد گیسو انتخاب میکنه، بعد از مدتی گیسو به همراه این دو برادر به ایران میره و زندگیش تغییر میکنه.
رمان گیسو عروس استاد
قسمتی از رمان:
از دریاچه بیرون اومدم و دوباره شروع کردم به دویدن.
هلیکوپتر زودتر از من رسیده بود و بابا داشت با مردی صحبت میکرد؛ جلو رفتم و سلامی گفتم که مرد با خنده به پدرم گفت:
– گیسو چه بزرگ شده.
رو به پدرم گفتم:
– بابا تو که منو تنها نمیزاری؟ قول دادی دیگه به هیچ ماموریتی نری.
بابا سری تکان داد:
– سر قولم هستم.
مرد: علی ما به کمک تو احتیاج داریم.
بابا: من نمیتونم گیسو رو تنها بزارم.
مرد کمی فکر کرد:
– آرسام و آرشام پیش گیسو میمونند؛ اونها دوتا از بهترین بادیگاردهای من هستن.
مرد که حسن نام داشت بالاخره تونست بابا رو راضی کنه، وقتی بابا برای جمع کردن وسایلش رفت به حسن آقا گفتم:
– من پدرم رو سالم میخوام؛ اگه بلای سرش بیاد من از چشم شما میبینم.
– نگران نباش دخترم.
بابا: گیسو جان خیلی مواظب خودتت باش.
با بغض باشهای گفتم، بابا بعد از اینکه با اون دونفر صحبت کرد سوار هلیکوپر شد.
– گیسو خانم ما کجا میتونیم لباس تهیه کنیم.
– باید به شهر برین.
– خب شما هم باید بیایین؛ ما تا حالا به استرالیا نیومدیم.
– باشه.
وارد بالکن شدم و روی نرده نشستم که چشمم به آرسام و آرشام خورد، با صدای بلندی گفتم:
– چرا داخل نمییایین؟
آرشام با جدیت گفت:
– ما اینجا برای محافظت اومدین نه گردش.
– جناب محافظ از داخل هم میتونی از من محافظ کنی…
پیشنهاد میشود
رمان در رویای دژاوو | آزاده دریکوندی