دانلود رمان خیزش اژدهای تاریکی

دانلود رمان خیزش اژدهای تاریکی

 

دانلود رمان خیزش اژدهای تاریکی

 

 

خلاصه:

دانلود رمان خیزش اژدهای تاریکی پوزخندی به من حواله کرد و ادامه داد:  اما حق داری؛ چون نه غروری داری، نه قدرتی که بخوای از اینجا خلاص بشی، درسته؟ مثل خودش پوزخندی زدم و سرم رو پایین انداختم. بعد از هزاران سال، سکوتی که کرده بودم رو شکستم و رو بهش زمزمهوار گفتم:

پیشنهاد می شود

دانلود رمان فرزند خاموش

دانلود رمان سرنوشت من

دانلود رمان مزاحم مرموز

 زیاد خوشحال نباش زئوس. اینقدر غرور و خوشحالی برات خوب نیست.
بیشتر بهسمتم قدم برداشت و با شگفتی نگاهم کرد، باورش نمیشد که حرف زدم.
– بالاخره حرف زدی؟ فکر میکردم که چیتای بزرگ زبونت رو بریده.
دندونهام رو روی هم ساییدم و با خشم غریدم:
– روزی که از اینجا خلاص بشم زئوس، تمام خدایان رو میکشم و تمام الههها رو به کنیزی و
بردگی میگیرم و خودم ارباب همهتون میشم!
لبخندی رو لبهاش شکل گرفت و دستهاش رو باز کرد. به دوروبرش نگاه گذرایی انداخت و
با بدجنسی تمام گفت:
– اینجا رو تماشا کن اهریمن، میبینی که وسط گدازههای داغ بین یه قفس زندانی شدی،
قدرتهات رو با زنجیرهای الماس سیاه به حداکثر رسوندم که نتونی استفاده کنی.
نیشخندی زد و سرش رو بهطرفین تکون داد و با تمسخر گفت:
– از اینجا لویاتان قدرتمند هم محافظت میکنه و بخوای اشتباهی بکنی کشته میشی.
)لویاتان هیولا یا اژدهای عظیمالجثهای اسطورهای است که در آتشفشان ها سَرک میکِشد و
مثل و مانند ندارد. این هیولا سیمتر قد دارد و پوستی سنگی و سیاه دارد و از دهانش گدازه
خارج میشود.(

دانلود رمان خیزش اژدهای تاریکی
سرم رو بالا آوردم و با اخم وحشتناکی که میدونستم تو صورتم ایجاد شده، به زئوس خیره
شدم.
– پس به فکر فرار نباش که خودت ضرر میکنی.

زنجیرهای سیاه و قطوری که دستهام رو قفل کرده بود، از هرگونه کاری که بتونم ازش
استفاده کنم محدود کرده بود؛ کمی زنجیر رو تکون دادم که درد وحشتناکی تو کل وجودم
تزریق شد.
– این کارها فایده نداره اهریمن، داری خودت رو شکنجه میدی.
از چشمهام آتش زبانه میزد و اعصابم رو به هم ریخته بود.
– بهت قول میدم از اینجا خلاص میشم زئوس. دیگه نه چیتایی وجود داره، نه مثل خودش که
بخواد جلوم رو بگیره.
بلافاصله قهقههای سر داد و با انگشتهاش اشک چشمهاش که از خنده دراومده بود رو پاک
کرد. بخند که زمانی این خندههات تبدیل به آه و نالههای دردناکی برات میشه زئوس.
– من خدای خدایان هستم، با من که نمیتونی درگیر بشی.
– تو اگه جرئت داشتی خودت جلوی کارهای من رو میگرفتی.

نام رمان : خیزش اژدهای تاریکی جلد دوم اژدهای سپید

نویسنده : مهدی.ج

ژانر : تخیلی.عاشقانه

ویراستاران : Zahraツ و زهرانادرزاده

تعداد صفحات کتاب : ۶۴۰ صفحه ی جار ، ۱۶۱ صفحه پی دی اف

منبع :نگاه دانلود

 

لینک های دانلود

دانلود رمان برای اندروید

دانلود رمان برای کامپیوتر

دانلود رمان برای ایفون

منتشر شده توسط :REZA_M در 1828 روز پیش

بازدید :4878 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..


دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 1 )


  1. پیمان گفت:

    سلام کی جلد سومش رو میزارید

افزودن نظر