خلاصه: رمان طنز ای جز جیگر بگیری ناتاشا .. داره دل و رودم از تو حلقم میاد بیرون ... ای خدا .. مردم..لال میشی یا نه ..؟ همه دارن نگامون میکنن ..نیوشا _نگاه کنن ..بزار همه ببین چطور داری خواهر دوقلوتو میکشی...ای که اون زبونتو مار میزد تا به بابا نگی دارن نیرو اعزام میکنن .ابت نبود نونت نبود ..افغانستان رفتنت چی بود .. _ای بمیری نیوشا ..اینجام دست از لودگی برنمیداری .. ببین سرهنگ داره نگامون میکنه .. نیوشا_کو... کجاست؟ ..الهی من فدای اون چشای عسلیش بشم . . قربون قد بلندش ..نمیدونم مامانش و باباش چی خوردند که همیچن نانازی رو پس انداختن.. جیگره به خدا ... ... _ خاک بر سرت نیوشا ..این چه طرز حرف زدنه ؟ عین این لاتای چاله ...
