خلاصه رمان : دانلود رمان دود صورتی رویاهایم را سوزاندم ،رویاهایی که برای به دست آوردنشان،زمین و زمان را به هم دوختم! دودی که از خاکستر رویاهایم بلند میشد،خاکستری نبود؛ صورتی بود!نمیدانم برای مصرف قرص بود یا شوک مغزی... هرچه که بود از نابودی رویاهایم نشات گرفته بود! به مارک گفتم زندهات نذاره، به حرفم گوش نداد و برات دل سوزوند و حالا تو اومدی توی خونهی سابق پدرت و داری دنبال اون مدارک کوفتی میگردی؟! با بیادآوری مارک، صحنهی مرگ داداش کوچولوم جلوی چشمام اومد. اونم نه مرگ معمولی؛ روش اسید ریختن! یه بچهی شیش ساله رو زجر کش کردن! چشمهام الکس و دو تا میدید. اون مدارک مال من بود، حق نداشتن من و از پیدا کردنشون منع کنن! بهتره بگم اون ...
