جدیدترین محصولات فروشگاه

مشاهده فروشگاه یک رمان
کتاب پناه ترنج ⭐️

کتاب پناه ترنج ⭐️

کتاب آن دختر ⭐️

کتاب آن دختر ⭐️

کتاب هورزاد ⭐️

کتاب هورزاد ⭐️

کتاب دلکوچ ⭐️

کتاب دلکوچ ⭐️

کتاب دل باز ⭐️

کتاب دل باز ⭐️

کتاب آن من ⭐️

کتاب آن من ⭐️

مقدمه: مجموعه دلنوشته های پیانوی سیاه _ می‌ترسم، می‌ترسم از اینکه تو را میان نت‌هایم گم کنم، نمی‌دانی چگونه شب‌ها دیوانه‌وار می‌نوازمت! و تو دود می‌شوی و روی سقفِ نم‌دارِ اتاقم، به لکه‌ای غم انگیز تبدیل می‌شوی، جان دیوار را می‌کاوی... .   مجموعه دلنوشته های پیانوی سیاه   قسمتی از دلنوشته: بوی دود و گل‌های دیروز درون سینه‌ام حبس شده‌اند. نمی‌خواهم در سکوت باشم؛ بوها هم صدا دارند! پیانو‌ی سیاه می‌سوزد، قلب من از درد می‌سوزد؛ آیا تو هم از فکر من می‌سوزی؟ *** نت‌ها درد می‌کشند؛ درون باتلاق مذاب غم فرو می‌روند. دکمه‌های پیانو، غرق صدایِ حزن آلودِ فریادِ اندوهِ من، و من در تب جان سوز تو و افکاری پر از تصاویرِ مانده از تو در شبحِ خاطرات در شبی طولانی با ستاره‌های نیمه روشن موهای سیاهم می پیچند و با رقص همدردی می‌کنند؛ همدردی با دردهای لذت بخش این ...

  • مجموعه دلنوشته های پیانوی سیاه
  • Nayrika
  • ترلان.ام
  • تعداد صفحات : 20
  • عاشقانه
  • بازدید: 20
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان ریسک تا عشق گذاشتمش توی کیفم و یه ماچ روی گونه ی مامان کاشتم و گفتم : من دیگه برم .برو عزیزم . مواظب خودت باش .چون مدرسه نزدیک خونمون یعنی ده دقیقه تا مدرسمون راه بود ، پیاده میرفتم ! خب بزار تا رسیدن به مدرسه خودمو معرفی کنم ، اسمم نهال منصوریه . بچه ی سوم خانواده م . دو تا داداش به ایم کورای و بوراک دارم . دو قلو ان . یه خونه داریم ، که برای خودمونه . سالنش ۴ تا فرش دوازده متری میخوره و حیاطش هم به اندازه ی سالن بود . خونمون ۳ خوابس . یکی برای مامان و بابا . یکی برای داداشام و اخری هم ماله من ! وقتی به خودم اومدم به ...

  • ریسک تا عشق
  • حدیث
  • مائده شمس
  • تعداد صفحات : 600
  • عاشقانه
  • بازدید: 206
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان عاشقانه  ازدواج اجباری از یک انتقام شروع شد انتقامی که پسر قصه ما به خاطر اهدای قلب مادرش به  مادر دختر قصه ما بهار شروع شد و این کینه باعش شد پسر قصه ما کامران برای جبران رنج خودش دست به این ازدواج بزنه و باعث اذیت خودش و بهار بشه .بهار یه روز که ازمدرسه میاد خونه متوجه ماشین ناشناسی میشه که درخونشون پارکه که مسیخونه ما طوری بود که پذیرایی و نشیمن یکی بود برای اینزدکه بری تو اتاقا باید ازونجا رد میشدی با کنجکاوی رفتم تو با دیدن دوتا پسر جوون که روی زمین نشسته بودن دیگه خیلی تعجب کردم با شک نگاشون کردمو سلام دادم اونام با شک جوابمو دادن سریع رفتم تو اتاقم ...

  • ازدواج اجباری
  • sara bala
  • بهار قربانی
  • تعداد صفحات : 315
  • عاشقانه / اجتماعی / همخونه ای
  • بازدید: 79918
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان ازدواج صوری داستان درباره ی دختری به نام سوگل که با از دست دادن پدر وخواهرش توی یک تصادف مجبور به  ازدواج با پسری به نام باراد میشه که علاوه بر تغییر زندگی باراد زندگی خودشم تغییر می کند… نـــــــــه! من نمیخوام! صدای جیغم کل محل برداشت. دویدم سمت اتاقم. مادرم پشت سرم اومد.  دخترم قربونت برم! دیگه نذاشتم ادامه بده با تمام توانم در کوبیدم. تا اونجایی که می تونستم زار زدم. – لعنت به همتون! لعنت.. مامانم اومد پشت در. – دخترم به خدا اگه مجبور نبودم این کارو نمی کردم. صحبت یه میلیون دو میلیون نیست که! بیست میلیون. تمام زندیگمم بفروشم صدتومنم نمیشه! – به من چه؟ من ازدواج نمی کنم! – عزیزم. فدات بشم می دونی که اگه ...

  • ازدواج صوری
  • پرستو ن
  • طراح:
  • تعداد صفحات : ت400
  • عاشقانه/کل کلی
  • بازدید: 30122
ادامه و دانلود

معرفی رمان: رمان تازیانه ی باران _ آرام تک دختر محبوب خانواده‌ی کیانی حالا پس از سال‌ها منتظر بازگشت نامزد محبوبش است. اما دست تقدیر همه چیز را واژگون می‌کند! به جای آن مازیار خام و عاشق سابق، این‌بار مردی جوان‌ و پخته رو به روی آرام ظاهر می‌شود. همه چیز را دست‌خوش تغییرات قرار می‌گیرد و آرام ساده‌لوحانه دوست دارد همه چیز را مثل سابق ببیند. اما هیچ چیز قرار نیست طبق میل پیش رود. چرخ گردون روزگاه اتفاقاتی بی‌بدیل و باورنکردنی در جلوی راه او قرار می‌دهد که گاه تحملش را به زوال می‌کشد اما این بین احساساتی پرماجرا او را درگیر می‌کند.   رمان تازیانه ی باران   قسمتی از رمان: ﺗﻮ زندگی ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻗﺎﺑﻞ ﭘﯿﺶﺑﯿﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ! ﺍﯾﻨﻮ ﺗﻮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ...

  • تازیانه ی باران
  • سلما دادگر
  • ستاره سیاه
  • تعداد صفحات : 887
  • عاشقانه
  • بازدید: 1705
ادامه و دانلود

مقدمه: مجموعه دلنوشته های قاتل احساساتم _ فکر می‌کنم به تو؛ دوباره و دوباره... گویی رسیده‌ام به پوچی، تمامِ احساساتم از بنِ جان قطع شده‌اند؛ تنها با طرد شدنم از سویِ تو! من نه احساسی دارم و نه چیزی را حس می‌کنم! گیر کرده‌ام میانِ پارادوکسی عظیم...! اکنون، دقیقاً در همین لحظه تو، قاتلِ تمام احساسات منی! و من با وجود قتلت؛ چه مضحک‌وارانه می‌پرسمت... .​   مجموعه دلنوشته های قاتل احساساتم   قسمتی از دلنوشته: قلبم پر بود از احساس، احساساتی که پایه‌ی رابطمه‌مان بودند! با وجودت، با هر نگاهت، قلبم لبالب از عشق می‌شد... اما حال تهی از هر حسی هستم! تو رفتی و احساس‌های من کشته شدند؛ تو قاتل احساساتم هستی! در ژرف شب، دقیق زمانی که جان می‌دادم برایت از بن جان، تو رفتی و با رفتنت قاتل احساس‌های عاشقانه‌ی ناکامم شدی!​ *** تو ...

  • مجموعه دلنوشته های قاتل احساساتم
  • کارگروهی
  • مائده شمس
  • تعداد صفحات : 32
  • عاشقانه
  • بازدید: 148
ادامه و دانلود

معرفی رمان: رمان پری افسونگر _ پریان دختری است که چند وقتی است که بی‌اراده خود را در جنگلی می‌بیند که موجودات عجیبی درونش است. در این بین هم متوجه‌ی وجود خواهرش می‌شود که از او متنفر است و می‌خواهد او را بکشد. پریان به هر طریقی می‌خواهد که خواهرش را نجات دهد، حتی اگر مجبور باشد به آن سفر فوق خطرناک برود! در این بین حقایقی است که او نمی‌داند... .   رمان پری افسونگر   قسمتی از رمان: باز تو همون جنگل بودم، کنار همون درختی که رنگ خاص و عجیبی داشت. عجیب دوستش داشتم. از همون باری که ناخودآگاه خودم و اینجا پیدا کردم تا همین امروز همیشه اینجا کنار این درخت ظاهر میشم. من بهش میگم درخت پیر چون یه حسی بهم می‌گفت که عمر این ...

  • پری افسونگر
  • فاطمه نورا باستان
  • ستاره سیاه
  • تعداد صفحات : 296
  • عاشقانه / فانتزی
  • بازدید: 480
ادامه و دانلود

معرفی رمان: رمان حباب روی آب _ دختری با قلبی شکسته درست یک هفته مونده به عروسیش فرار می‌کن. فرار از دست مردی که قدرت دستشه… . پناه بردن به خانواده‌ای که از قضا عروسی پسر بزرگ نزدیکه... یک اتفاق…یک تشابه… یک اسم و رازی که تو یک شب بارونی فاش می‌شه… .   رمان حباب روی آب     قسمتی از رمان: به چشم‌های کنجکاو راننده از آینه نگاهی کرد و با خودش فکر کرد چه خبری بدتر از اینکه یک هفته مونده به عروسی، عروس به دست شوهرش کشته بشه؟ از این خبری بدتر داریم؟ این پاسخ محکمی برای از بین بردن نگاه پر از سوال توی آینه هست؟ یعنی واقعاً هستند زن‌هایی که انقدر بی‌رحمانه بمیرن؟! و دوباره صحنه‌های صبح از جلوی چشمش مثل یک ...

  • حباب روی آب
  • دختر ماه
  • زهرا.ز
  • تعداد صفحات : 481
  • عاشقانه / اجتماعی
  • بازدید: 418
ادامه و دانلود

معرفی رمان: دلنوشته من و دریای دلم _ تا به حال دلم را دیده‌ای؟ خرده‌های مانده و بند نزده‌اش را چطور؟ تا به حال بر دلم دست کشیده‌ای؟ خاک آن را دیده‌ای؟ زخم بی‌شمار بررویش را چطور؟ آن هم دیده‌ای؟ تا به حال دلم را دیده‌ای؟ خنجر عمیق مانده در آن را هم دیده‌ای؟ بی‌توجهی‌های به آن را چطور؟ دیده‌ای؟ رد پای عشق را هم دیده‌ای؟ آب خشکیدۀ دلم را هم دیده‌ای؟ دریای دل من دریا بود حال شوره‌زاری بیش نیست...   دلنوشته من و دریای دلم   قسمتی از دلنوشته: دل بود و شادی‌هایش... عشق بود و خنده‌هایش... مهر بود و داده‌هایش... روز بود و آرامش‌هایش... اما... دل هست و غم‌هایش... عشق هست و دلنوشته عاشقانه گریه‌هایش... مهر هست و دست رفته‌هایش... شب هست و اضطراب‌هایش... چه تفاوت‌هایی است میان دیروز و ‌امروز... چه تفاوت‌هایی ...

  • دلنوشته من و دریای دلم
  • t.sh
  • ستاره سیاه
  • تعداد صفحات : 44
  • عاشقانه
  • بازدید: 132
ادامه و دانلود

مقدمه: مجموعه دلنوشته‌‌ های ناگفتنی‌ ها _ به کدام طرف بروم که ببینی حال پریشانم را؟ به چه کسی بگویم ناگفتنی‌های دلم را؟! دلم لب‌ریز از حرف‌های ناگفتنی است...! ولی کو گوش شنوا؟!   مجموعه دلنوشته‌‌ های ناگفتنی‌ ها   قسمتی از دلنوشته: به کجا خواهم رفت؟! مگر جایی هم دارم؟! قلبم شکسته‌است از این تنهایی. حرف دلم را به که بگویم؟! مگر کسی را دارم...! چه راحت تنها می‌شوم؛ و حرف‌های دلم جزءِ دسته‌ی ناگفتنی‌ها می‌شود. *** چقدر سخت است؛ وقتی دلت، آغوشی می‌خواهد تا حرف‌هایت را برایش بازگو کنی؛ اما... هیچ‌کس را نداری تا ناگفتنی‌هایت را بشنود... . آنگاه قلبت بازهم برای هزارمین بار، به‌خاطر بی‌کسی می‌شکند! *** گفت: «چرا پکری؟» گفتم: «حال ندارم.» گفت: «می‌خواهی با من حرف بزنی؟» چه می‌گفتم؟! مگر او حال قلب شکسته‌ی مرا می‌فهمید؟! هیچ‌کس غیر از خودم و آن کسی که شکست قلبم را... مرا درک نخواهد کرد! اشکالی ندارد؛ دفن ...

  • مجموعه دلنوشته‌‌ های ناگفتنی‌ ها
  • نسترن آقازاده
  • ستاره سیاه
  • تعداد صفحات : 20
  • عاشقانه
  • بازدید: 127
ادامه و دانلود