نتایج جستجو :

مقدمه: دانلود دلنوشته‌‌ در کوچه پس کوچه‌های قلبم _ باورم نمی‌شود؛ زمانی که درِ خانه‌ی قلبم را کوبیدی و تمامِ کوچه پس کوچه‌های قلبم را طی کردی؛ بر تمام دیوارهای قلبم دست کشیدی، طوری که اثر دستانت را در همه‌جا می‌توان دید. ردِ قدم‌هایت را می‌توان پیدا کرد و بوی عطرت را می‌توان دنبال کرد.   دانلود دلنوشته‌‌ در کوچه پس کوچه‌های قلبم   قسمتی از دلنوشته: دلم گاهی لبخندت را می‌خواهد لبخندی که چشمانم را روشن و دلم را لرزان می‌کند. از آن‌هایی که آن‌قدر به انتظارش می‌نشینی تا یکی نصیبت شود. از آن‌هایی که نفسم را حبس کند و دل و دیدگانم را سیر.​ *** هیچ‌وقت یادم نخواهد رفت زمانی که... ساکت و مغموم در خانه‌ی قلبم نشسته بودم و ناگهان درِ خانه‌ی قلبم را کوبیدی. با ترس در را گشودم. دانلود دلنوشته‌‌ عاشقانه ...

  • دلنوشته‌‌ در کوچه پس کوچه‌های قلبم
  • بانو منصوری
  • شادی روحبخش
  • تعداد صفحات : 17
  • عاشقانه
  • بازدید: 1593
ادامه و دانلود

مقدمه: دانلود دلنوشته محنت _ امروز می‌نویسم از تفاوت‌ها... می‌نویسم تا حال خرابم خراب‌تر بشه. قلب بیچاره‌ام رنجورتر از سابق، آتیش بگیره. بپوسه و بمیره اصلاً حالِ من شبیه که نه! اصلاً ولش کن‌ من یه دیوونه‌م که دلم می‌خواد احمق باشم. دنیا به اندازه کافی فیلسوف و آدم متمدّن و درست حسابی داره! نیازی به آقا بالا‌سر نداره. دلم می‌خواد یکم مرگ معلق تو خونم جق‌جق کنه. یکم... اَه چه خزعبلات مهملی بذار حرف دلمو بگم‌ مثلاً یک روز بیدار شم ببینم بالشتم شده سنگ لحد. تو به بزرگی خودت حال خراب منو ببخش! ببخش که حتی این چارچوب‌ها توی قبر هم دست از سرم بر نمی‌داره. آه چه صفایی داره این ثانیه‌های زشت تقلبی. حال مردن موج می‌زنه همه‌جاش! فک کنم رسیدم ...

  • دلنوشته محنت
  • افسانه نوروزی
  • آیسا حامی
  • تعداد صفحات : 48
  • عاشقانه
  • بازدید: 1542
ادامه و دانلود

مقدمه: دانلود دلنوشته‌ حسرت واژه‌ ها تا دهان می‌گشایم،خواه یا ناخواه سطری از غم‌های خاک خورده و بی‌رحم دلم می‌خوانم‌!واژه به واژه‌ی سخن‌هایم،بوی حسرت و تیمار گرفته‌اند... .از دل بیچاره‌ای که ناز و نای آواز ندارد، انتظار شادی و خوشحالی نیست... . این دلِ سوخته و له شده، قافیه‌ها را باخته و فقط سطری از نبودن‌های ستمگرانه‌اش را کنار هم ردیف می‌کند و نمی‌داند برق حسرتِ گفته‌هایش تا فرسنگ‌ها نمایان است...! *** قلم می‌نویسد و خون بر روی کاغذ می‌چکد، خونِ جانِ واژه‌ها... . واژه‌هایی که مرده‌اند، و با هر نوشتن انگار جانشان را بر روی تیغ می‌کشی، آن‌چنان که خون فواره می‌زند... . عجیب در خونشان، جمله‌ی «حسرت» خودنمایی می‌کند؛ واژه‌هایی که با حسرت مرده‌اند! *** من به تو نگفتم! نگفتم که این‌چنین زندگی‌ام از ریشه و بن وارونه شد... ! اگر می‌گفتم تو نباشی قلم‌ها می‌میرند ...

  • دلنوشته‌ حسرت واژه‌ها
  • ستاره لطفی
  • غزل زندی
  • تعداد صفحات : 54
  • منتخب
  • بازدید: 1046
ادامه و دانلود

مقدمه: دانلود دلنوشته به دنبال او _ رها با فراغ بال، دستانی گشوده رو به سوی آسمان... لبخند به لب و چشمانی بسته، یعقوب شده‌ام و بوی پیراهنت را نفس می‌کشم! آغوش یوسفم را می خواهم... .     دانلود دلنوشته به دنبال او   قسمتی از متن: «باید حرکت کرد» مرا جهان‌های نهانی و دور افتاده‌ای‌ست در پساپس خیالات و آرزوهایم، که سیرک صداها و هیاهوی عربده‌هایی‌ست آزار دهنده. شخصی پیله کرده و برایم می‌نویسد و من به سرعت و نظرانداز می‌خوانم، جزم‌های حقیر و چندش‌آوری می‌بینم که تردید کشنده و پنهانی در درون خود جای داده، دست می‌کشم و کمی به سمت عقب قدم برمی‌دارم. دلنوشته عاشقانه شخص دیگر پشت سرم داد می‌زند: در دام‌های آهن بافت دست و پا می‌زنیم راه فراری نیست و بلند بلند می‌خندد! برای نجات از این دو راهی غمگین باید چه کنم؟ می‌ایستم و ...

  • دلنوشته به دنبال او
  • پناه سازگار
  • مائده شمس
  • تعداد صفحات : 24
  • عاشقانه
  • بازدید: 971
ادامه و دانلود

مقدمه: دانلود دلنوشته حس خلا _ تمام احساساتم را یک‌دفعه، باد برد! و حال در یک حس خلأ مانده‌ام؛ خلأ یعنی هیچ‌چیز و هیچ‌کس، در کنارت نباشد و تو باز هم بشوی، همان کسی که یک عمر از او فراری بودند!​ دانلود دلنوشته حس خلا قسمتی از دلنوشته: همه‌جا تاریک بود و صدای زوزه گرگ تن هر آدمی را به لرزه می‌انداخت؛ امّا برایم مهم نبود! آخر من آمده بودم تا تمام احساساتم را دفن کنم، خاک‌ها را کندم و احساساتم را و قلب تپنده‌ام را چال کردم. بر سرشان کمی گریه کردم و بلند شدم؛ برگشتم به خانه، و حال، دلنوشته عاشقانه اینی که در مقابل‌تان نشسته کسی است که در خلأ غرق شده و احساساتش دفن! حال، دیگر هیچ‌کس برایش مهم نیست جز خودش! و فقط به فکر هدف بزرگش زنده مانده و سنگ در سینه‌اش به خاطر ...

  • دلنوشته حس خلا
  • نسترن آقازاده
  • صبا عباسی
  • تعداد صفحات : 20
  • عاشقانه
  • بازدید: 1522
ادامه و دانلود

مقدمه: دانلود دلنوشته صندلی انتظار _ ما انسان‌ها همیشه در انتظاریم انگار دورِ زمینی که گرد بودنش ثابت شده است قابی طلایی رنگ به نام انتظار گرفته‌اند و ما حول محور آن می‌چرخیم، و می‌چرخیم... . ولی بعضی وقت‌ها خسته می‌شوی. می‌دانی، حتی همستر هم توانایی راه رفتنِ بی‌درنگ در گردونه‌اش را ندارد؛ ما انسان‌ها که جایِ خود داریم! و آن‌جاست که دلت یک صندلی می‌خواهد، صندلی‌ای هم‌چون صندلیِ انتظار در بیمارستان‌. صندلی‌ای که تنها نامش انتظار نیست بلکه انتظار را هم برایت رقم می‌زند، همان صندلی‌ای که اگر یک دقیقه برایِ انتظار کشیدن رویَش بنشینی؛ حدود یک سال برایت آب می‌خورد!   دانلود دلنوشته صندلی انتظار   قسمتی از متن: زندگی بی‌رحم است، می‌دانی زندگی که نه؛ این جهان از بی‌رحمی ساخته شده. جهانی که مثل طبل می‌ماند، تو خالی؛ امّا ...

  • دلنوشته صندلی انتظار
  • ریحانه فنایی
  • ریحانه فنایی
  • تعداد صفحات : 25
  • عاشقانه
  • بازدید: 1085
ادامه و دانلود

مقدمه: دانلود دلنوشته‌ خاطرات یک جُذامی _ افکار‌ گره‌خورده‌ام را‌ مرور می‌کنم. کجای‌ قصه‌ جا مانده‌ای؟ یا‌ شاید من جا مانده‌ام نمی‌دانم، اصلاً صبر کن از ابتدا مرور کنیم؛ من بودم؛ تو بودی...! تو بودی... و تو نبودی و من مانده‌ام این جُذام لعنتی... .   دانلود دلنوشته‌ خاطرات یک جُذامی قسمتی از دلنوشته: دستانم را داخل بازار شام موهایم، چرخ می‌دادم؛ تا تاب موهایم به دور انگشتانم، رقصی میان افکارم کند؛ افکاری که یادم نیست ازکجا شروع‌ شد. زمزمه موسیقی زیر لبهایم انگشتانم را وادار می‌کرد تا بیشتر بچرخند و برقصند و دلبری کنند. نمی‌دانم افکارم ژولیده‌تر بود یا موهایم؛ جنگی بود تماشایی میان خود و خودم...!​ *** دعوا شد؛ از آن دعواهایی که به گیس ‌و‌ گیس‌کشی می‌رسید! قلب ام چنگ می‌زد؛ چشم‌هایم باران می‌بارید...! مقصر چشم‌هایم بود، نباید آن‌سو ...

  • دلنوشته‌ خاطرات یک جُذامی
  • نیلو.ج
  • رها امینی
  • تعداد صفحات : 41
  • عاشقانه
  • بازدید: 988
ادامه و دانلود

دلمردگی‌هایم را. بغض‌های خفه شده را. گوشه‌ای در ذهنم پرت می‌کنم؛ اما گه‌گاه سری می‌زنم به بایگانی حال بدم.سفری به اعماق مغزت که بکنی، خیلی چیز‌ها می‌یابی.مثلا‌ همان جواب‌های بعد از دعوا...یا «دوستت دارم‌»هایی که نگفته باقی ماند...شاید هم «خوبم‌»هایی که پشتش هرچیزی بود؛ الا خوب بودن...​ *** دم... باز دم... لعنتی! حجم سردرگمی‌هایم به قدری زیاد است که به دم‌ و بازدمی، یا نفس عمیقی نمی‌توان بسنده کرد... حجم انبوهی از بغض، از طرفی بیخ گلویم را چسبیده... و من اشک بریزم‌ یا نفس بکشم؟ به کدام درد بمیرم؟​ *** تمام تنم به لرز افتاده... اشتباه نکن! نه لرز کرده‌ام نه ضعف دارم و نه هیچ... قلب و مغزم در جدالند! بی‌چاره مغزم... جلویش کم می‌آورد، قلبم کولی بازی‌اش گل می‌کند، چنان خود را به در و ...

  • دلنوشته‌ی آرشیو دلمردگی‌ها
  • آرزو توکلی
  • سدنا%
  • تعداد صفحات : 25
  • تگ: محبوب
  • بازدید: 1451
ادامه و دانلود

خلاصه: منتظرم.!منتظر روزی که برای همیشه بروم و از غم‌ها، دردها و اشک‌های بی‌وقفه‌ام خلاص شوم.دیگر تاب و توان تحمل کردن این زندگی را ندارم. منتظرم...! آری من بی‌صبرانه منتظر روز رفتنم هستم! گاهی می‌شود که از همه چیز و همه کس می‌بری... . دیگر امیدی برای نفس کشیدن و ادامه زندگی نداری! آن وقت است که آرزوی هر روزه‌ات، آرزوی مردنت‌ می‌شود! *** راستش را بخواهی من هم این حال بد را تجربه کرده‌ام و همیشه آرزوی مرگ و رفتن را کرده‌ام. فقط همین...! اما امروز می‌خواهم دیگر آرزو نکنم! *** می‌خواهم امروز، روز رفتنم را تصور کنم...! شاید روز رفتن بعضی‌ها برایم گریه کنند! برخی شاد و خوشحال باشند و برخی هم برایشان اهمیتی نداشته باشد... . تصور می‌کنم روز رفتن را! *** تصور می‌کنم کسانی را که برایم گریه و ...

  • دلنوشته‌ی روز رفتنم
  • دوشیزه مجهول
  • بهار قربانی
  • تعداد صفحات : 13
  • تگ: محبوب
  • بازدید: 1268
ادامه و دانلود

و بار ديگر عاشقي ممنوع! بار ديگر عشق ممنوع.بار ديگر جغد شومي که رنگ‌ها را به دخمه برد. و شادي‌ها را... ‌.يک بار ديگر... ‌شايد يک داستان ديگر.شايد يک دل‌نوشت ديگر.سخن نويسنده: اين دلنوشته جزي از مجموعه دنياي تخيلي من،هستش.?به نام عشق.به نام عشقي که بي‌رحم است.به نام عشقي که خود به تنهايي ظلم است.به نام عاشقي ممنوع ديگر.که يا کشته  مي‌شود، يا مي‌کشد. يا مي‌ميرد، يا ترک مي‌کند.به نام عشقي که خود ظالم است.? *** به نام عشقي که اين‌بار هم ممنوعيت خود را به رخ کشيد. قدرت خود را به رخ کشيد.? *** و باز هم آغاز شد! قصه‌ي عاشقي ممنوع! عشق ممنوع! نمي‌دونم اين کلمه بهم حس ترس ميده. يه حسي که از تک‌تک کلماتش مي‌ترسم.? *** حسي که نمي‌دونم خوبه؟ بده؟! حس ترس، حس خوب، حس نگراني، حس آرامش، حس دلهره، حس... ‌. هزارو يک‌جور حس... ‌. يکي از ...

  • نام رمان:
  • MelikA1377
  • MaeDew
  • تعداد صفحات : 17
  • تگ: منتخب
  • بازدید: 2089
ادامه و دانلود