خلاصه رمان : دانلود رمان تردیدی به رنگ دل دل آشوبم از زندگی که به نسیمی بند است نسیمی که دل می برد از هر بید مجنونی بید مجنونی که تب می کند برای نسیمی دل آشوبم از زندگی شاخه های بید مجنون که با موسیقی باد به هر طرف می رقصد تردید می اندازد به دل شاخۀ معلق تا چنگ زند به موهای پریشان باد که ریشه بدو اند در دل خاک پایدار بماند وجود بید مجنون ببین کی گفتم تابان! یه روزی با این سرسره خوردنت کار دست خودت میدی. پروانه از آشپزخونه بیرون اومد. با دیدن دخترها روی زمین پرسید:چرا اینجا نشستید؟ هانا بلند شد و رفت رو مبل نشست:خاله پروانه این دخترت بخواد به این خل وچل بازیهاش ...