داستان رمان ازدواج اجباری از یک انتقام شروع شد انتقامی که پسر قصه ما به خاطر اهدای قلب مادرش به مادر دختر قصه ما بهار شروع شد و این کینه باعش شد پسر قصه ما کامران برای جبران رنج خودش دست به این ازدواج بزنه و باعث اذیت خودش و بهار بشه .بهار یه روز که ازمدرسه میاد خونه متوجه ماشین ناشناسی میشه که درخونشون پارکه که مسیخونه ما طوری بود که پذیرایی و نشیمن یکی بود برای اینزدکه بری تو اتاقا باید ازونجا رد میشدی با کنجکاوی رفتم تو با دیدن دوتا پسر جوون که روی زمین نشسته بودن دیگه خیلی تعجب کردم
با شک نگاشون کردمو سلام دادم اونام با شک جوابمو دادن
سریع رفتم تو اتاقم و درو بستم باران کوچولوی من تو اتاق با لباسای مهدش
خوابش برده بود اروم بوسیدمش و لباساش و طوری که بیدار نشه در اوردم
لباسای خودمم عوض کردم و رفتم توی اشپزخونه بازم باید ازجلوی اون
دوتا مرد رد میشدم این دفعه باباهم روبه روش نشسته بود به بابام سلام کردم که با مهربونی جوابمو داد
دانلود رمان ازدواج اجباری
رفتم تو اشپزخونه و بابا رو صدا زدم -بابا؟
-جانم؟ -میشه چندلحظه بیاین؟ -اره بابا اومد
-جانم؟ -اینا کین بابا؟ یه اهی کشید که جیگرم خون شد
-همون طلبکارامم دخترم الان دوهفته از مهلتی که بهم دادن گذشته اومدن پولشونو بگیرن
با ناراحتی به بابا نگاه کردمو گفتم -حالا میخواین چیکار کنین؟؟
-نمیدونم دخترم -چیزی بردین بخورنن؟ -اینا کین بابا؟
یه اهی کشید که جیگرم خون شد
-همون طلبکارامم دخترم الان دوهفته از مهلتی که بهم دادن گذشته اومدن پولشونو بگیرن
با ناراحتی به بابا نگاه کردمو گفتم -حالا میخواین چیکار کنین؟؟
-نمیدونم دخترم -چیزی بردین بخورنن؟
از دیشب بود با دیدن کامران که با لباس تو خونه از اتاق اومد بیرون با نفرت نگاش کردم
رفتم تو اشپزخونه جیگر گرفته بود اصلا تو عمرم لب به جیگر نزده بودم خوشم نمیومد
جیییییییییییییییغ این اولین رمانی بود که خوندم از ذوق اینکه دیدمش نمی دونم چیکار کنم عااااالللللییییییییییی هاااااااااا اگه نخونی از دستت رفته ?
انقدر گریه کردم و خندیدم مخم قاط زد ?
به معنای واقعی کلمه چرت! ایده تکراری… اتفاقات قابل پیشبینی! طوری که تو از اول داستان میدونی قراره به کجا برسه تهش! نمیدونم چرا نویسنده ها دوست دارن همه شخصیتای مرد رو وحشی نشون بدن و بگن آرره اینطوری جذابه! نه عزیزای دلم ما به مردی که سر هر چیزی دست رو زنش بلند میکنه چیز دیگهای میگیم!
این رمان رو خیلی وقت پیش نصفه خونده بودم دلم نیومد چیزی نگم!
اوووو مزخرف….. اصن چرا داداشاش اجازه داد ازدواج کنه. در ضمن نویسنده عزیز رمانی که شما نوشتی شخصیت کامران خیلی مزخرفه… یعنی اینکه هر کی خشن باشه و دس رو زنش بلند کنه جنتلمنه؟؟؟؟رمان ازدواج به سبک اجباری به نظر من جالب تر بود… ?
راسی کسایی که دارین نظر منو میخونین لطفا رمان سرآغار یک احساس جلد ۱و۲ اگع نخوندین بخونین خیلی قشنگه… ?
خیلی رمان خوبیه به دشدت توصیه میکنم بخونینش
مگه نمی گی داداش کار می کردن نمی تونستن پول طلبو جور کنن؟چقده مزخرفه به خدا
کاش یه ذره هنرمندی و ایدهوهای رمانا بیشتر میشد تا حداقل ارزش وقتی ک میزاریم واسه خوندنو داشته باشع….یه سبکی مثه اسطوره…
عاااااااااااااالی بی نظیر میتونم به جرات بگم این بار ۹اُم که میخونم
مرده وحشی بود
خوب بود
ولی ایدش تکراری بود
برای گروه سنی دوازده سال به پایین میتونه جذاب باشه!
یعنی حال به هم زن ترین رمانی که خوندم واقعا این سایتهای معتبر چرا اجازه میدن این رمانها اینجا باشند نویسنده فکر کنم خودش ۱۵_۱۶ساله بوده با افکار رویایی دختر دبیرستانها، چرت و مزخرف بود
سلام سبک ها متفاوت هست شما میگی بده بعد درخواست زیادی دادن که قرار بگیره ما نظر افراد مهم هست و تعداد
این رمان خیلی عالیه.
انقدر قشنگ بود فکر کنم بیشتر از ده بار خوندمش.
اگه نخونین از دستتون رفته!
دوست عزیز بنظرم شخصیت های رمان بایدیجوری باشن ادم حسرت داشتن چنین شخصیتهایی رو توزندگیش بخوره مثل شخصیت محمد توی دالان بهشت(😢) یا شخصیت مهتاب توی برایم ازعشق بگو آیا من ادم سالمیممممم اگه حسرت شخصیت کامران بخورمممم؟خیرر تازه خدا رحم کنه سرادم نیاد پسس رمان خوبی نبودلطفارمان بنویسد نه جنایات ها وحوادث رو یااصلا ننویسین
عالی بود بهترین رمانی که خوندم بود واقعا جذاب و باحال بود
ممنون از سایت بسیار خوبتون
رمان های بسیار خوبی دارید
واینکه این رمان زیبایی بود مننون از نویسنده عزیز این رمان
من بیش از ۲۵ بار خوندمش هر دفعه هم برام تازگی داشته اولین رمانیه ک ازش خستع نمیشم
عالی بود بهترین رمان و اولین رمان من من خودم فک کنم بیشتر از ۲۰ بار خونده باشمش شماهایی ک میگید بده واقعا متاسفم براتون با این طرز فکرتون بهترین رمانه چرا اینجوری میگید
چرا لینک ها پاک شده
به علت موارد اخلاقی موجود در رمان
قصدم خوندن دوباره رمان ازدواج اجباری بود و برای دانلود این سایترو باز کردم و نظراتو خوندم یکی از دوستان راجع به رمان اسطوره گفته بودن نمیدونم چیشد ک کنجکاو شدم و به جای ازدواج اجباری اونو دانلود کردم..اسطوره بینظیر بود و چقدر حسرت خوردم که قبلا اسم رمان رو رو چه چرتو پرتایی میزاشتم.. میخاستم از اون دوستمون تشکر کنم ممنون بابت پیشنهاد رمان:)
این چی بود اصن خیلی
مزخرف:/
مزخرف
بیچاره مثه منه منم ازدواج زوری کردم بخاطر طلاق بابا مامانم و به علت هیچ کدوم مننو نمیخواستن ازدواج کردم خونشون وسط کوه کلا۶تا خونه هستن یعنی عشایر از زندگیم ناراضیم بعد ازدواج من بابا مامان اشتی کردن انگار درد من بودم
نمیدونم چرا تو همه داستانا پسره و دختره چش رنگی و خوشگل و خوش هیکلن پسره هم معمولا سنگدل و پولداره😐😅تا صفحه ۲۰ خوندم اشغال بود خیلی دیگ معلوم بود فانتزی ی دختر دبیرستانیع
خیلی محترمانه جفنگ بود😐😶
از هفت صفحه بیشتر نخوندم
من تا به حال رمان های زیادی خوندم و این رمان از همشون بچه گونه تر بود چون یه سری حقیقت هایی رو که خیلی مهم هست رو خیلی ساده جلوه داده شده مثل ازدواج شخصیت اصلی
بهترینننن و اولین رمانی بود که خوددم عالییییی بود😂💖عالی 🙂
بسیار رمان مزخرفی بود، تکراری ، ارزش خوندن نداره
دوستان رمان تب رو بخونید عالییهههههه واقعا قلم جذابی داره همراه با سخصیت های بسیار دوست داشتنی