معرفی رمان:
رمان از پیش باخته _ افسون فرد سختکوشی است که همیشه با فداکاری برای بهتر زندگی کردن تلاش کرده است. در میانه مشکلات به این نتیجه میرسد که فداکاریهایش برای بهتر زندگی کردن برای هیچکس ارزش نداشته و تنها به مشکلاتش اضافه کرده است. ملاقاتش با فردی خاص به او این فرصت را میدهد تا از قالب افسون همیشگی خارج شود و بازی را آغاز کند که برد و باخت آن از ابتدا مشخص است.
رمان از پیش باخته
قسمتی از رمان:
گاهی آنقدر زندگی سخت و غیرقابل پیشبینی میشود که شرم معنی واقعیاش را از دست میدهد. شاید اگر یک سال پیش بود، افسون با دیدن اسم «جواد» بر روی صفحهی گوشیاش از جا میپرید، حرص میخورد و بعد با شرمندگی تماس را جواب میداد؛ اما در این یک سال همه چیز آنقدر سریع تغییر کرده بود که افسون به راحتی و بدون هیچ عذاب وجدانی چشم از صفحه گوشی گرفت و بدون توجه به تماس، به صفحهی کامپیوتر مقابلش چشم دوخت.
همانطور که چشم به صفحه دوخته بود، دستش را دراز کرد و فنجان چایی سرد شده را برداشت که نیم ساعت پیش آبدارچی آورده بود. همزمان با روشن شدن دوبارهی صفحه گوشی و نمایان شدن دوباره اسم «جواد»، آقای میرعلایی، سرپرست گروه وارد اتاق شد و خطاب به سه کارمند داخل اتاق گفت:
– نیم ساعت دیگه جلسه داریم. رمان عاشقانه داخل اتاق کنفرانس.
قبل از رفتن، با نگاه کوتاهی به افسون ادامه داد:
– خانم کاشانی! سعی کنید سر وقت سر کار باشید. ملت معطل شما نیستن.
افسون سرش را به معنی «باشه» تکان داد. این مسئله آخرین چیزی بود که افسون به آن اهمیت میداد. چشم از میرعلایی گرفت، گوشی را چرخاند به گونهای که صفحهاش رو به میز باشد.
پیشنهاد میشود