معرفی رمان:
دانلود رمان فصل شقایق ها _ دختری که معلول است و با ضربه احساسی که خورده حال روحیاش روز به روز بدتر میشود؛ مردی که با یک هویت جعلی آمده تا کنار دخترش باشد؛ جوانهایی که به اجبار میبایست کنار هم بایستند و زندگیشان را بسازند و… .
اینجا همه یک صدا میگویند:
– این نقطه، آخر خط است.
رمان فصل شقایق ها
قسمتی از رمان:
از پنجره بیرون را تماشا میکند، شاید که با دیدن منظره بیرون همه چیز را فراموش کند؛ اما فقط جسمش آنجا ایستاده، روحش چه؟ بیشک به خاطراتی سفر کرده که برفین از آنها فراری است.
با تقهای که به در میخورد سریع با کف دست گونههای خیس از اشکش را پاک میکند و درحالیکه سعی میکند عادی جلوه کند، لب میزند:
– بفرمایید!
در باز میشود و سجاد درحالیکه در چهارچوب در ایستاده، لب میزند:
– میتونم بیام تو؟
چشم از پنجره میگیرد و کهرباییهای غمگینش را به گویهای مشکی برادرش میدوزد.
– آره.
سجاد با گامهایی آهسته خودش را کنار پنجره میرساند.
– باز به چی فکر میکنی؟
لبخندی مصنوعی میزند.
– هیچی.
– بهم دروغ نگو.
دستان سردش را در هم گره میکند.
– دروغ نمیگم؛ فقط اصل حالم رو نمیگم.
دستی به موهای مجعد و مشکیاش میکشد و کلافه لب میزند:
– چرا، دروغ میگی! میگی حالت خوبه درحالیکه نیستی! رمان عاشقانه میگی به چیزی فکر نمیکنی ولی فکر میکنی!
آب دهانش را به سختی فرو میدهد.
– به من نگاه کن!
سر بلند میکند و نگاهش را در نگاه او قفل میکند.
– من برادرتم، چرا بهم نمیگی چته؟! چرا نمیگی چه مشکلی داری؟ من به اندازه تمام این بیست و شش سال تو رو بلدم. کی میتونه مثل من تو رو بلد باشه؟!
مکث کوتاهی کرد.
پیشنهاد میشود
رمان جاده ی سرخ جلد دوم جن ها حاکمای دردسرساز