خلاصه: دانلود رمان عروس شیطان _ در میان جمعیت شیاطین و انسان‌های انسان‌نما، من آن ادمی بودم که اسیر شیطان و شیطان زاده‌ها شدم. مرا به انتخاب خودم نیاوردند، مرا برای هیچ به این‌جا اوردند و می‌خواهند از فرزند من و شیطان، فرمانروای جهان را آموزش دهند، اما نمی‌دانند خدایی این میان هست، که اگر برای لحظه‌ای نخواهد، این جمعیت همه نیست می‌شوند. چه خیال خامی، فرمانروایی شیطان بر زمین! مقدمه: در میان ما انسان‌ها، انسان‌هایی عجیب زندگی می‌کنند که برای خوشی‌های دنیوی دست به کارهای عجیب می‌زنند. میان این مردم هستند کسایی که دخترانشان را در راه شیطان قربانی و یا هدیه به شیطان کنند. جنگی میان آتش و انسان در راه است، عروسی میان آتش می‌افتد و مراسمش را در خون و ...

  • عروس شیطان
  • مهدیه احمدی کاربر انجمن یک رمان
  • نسترن بانو
  • تعداد صفحات : 120
  • تخیلی، ترسناک
  • بازدید: 18690
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان فاصله ی جانبی دست تقدیر است دیگر؛ ادم ها از هرکس که متنفر باشند، مدام می بینندشان. نفس برای جلوگیری از رویارویی مهرداد و مهراز سخت در تلاش است. در هر راهی را می بندد تا مهرداد وارد زندگی جدید ان ها نشود. اما مهرداد است و لجبازی هایش... غد بازی هایی که او را تا مرز دروغ و مرگ می برد. حال مهرداد با شرایط جدیدش چگونه می تواند خانواده اش را راضی کند؟ آیا کسی او را می پذیرد؟ توضیحات: این رمان جدید مستقل از جلد اول خود می باشد اما می توان ان را در ادامه ی جلد اول خود، خواند. این رمان اختصاصی سایت یک رمان است. سطح رمان عاشقانه  : پیشرفته یعنی چی مهرداد اونجاست و می خواد ...

  • نام رمان:فاصله ی جانبی «جلد دوم به سادگیم بخند»
  • نویسنده: F.k کاربر انجمن یک رمان
  • اجتماعی ، طنز و عاشقانه
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:476
  • موضوع:اجتماعی ، طنز و عاشقانه
  • بازدید: 22451
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان فرزند خاموش  داستان درباره دختری به نام مارال هست؛ که با اجاره کردن یه خونه با ترسناک‌ترین لحظات زندگیش رو به رو می‌شه و حقایق وحشتناکی‌ رو کشف می‌کنه. اون به این نتیجه می‌رسه که هیچ چیز، هیچ‌وقت درست نمی‌شه...!  مقدمه: در خونه رو باز کرد؛ هوا سرد بود. شومینه رو روشن کرد و کنارش نشست. صدای تق‌تقی از طبقه بالا شنید؛ ترسید و سعی کرد خودش رو مشغول کنه؛ صدای آوازی به گوشش رسید، کسی زیر ل**ب نجوای زیبایی رو زمزمه می‌کرد. آب دهنش رو قورت داد، موهای تنش سیخ شد، صدا نزدیک‌تر شد؛ کسی داشت از پله‌ها پایین می‌اومد، جرات نداشت پشت سرش رو نگاه کنه. کسی دستش رو روی شونه‌ش گذاشت؛ اون شخص گفت: -سلام مارال... با شنیدن صدا تعجب کرد ...

  • نام رمان:فرزند خاموش
  • نویسنده:Fatemeh.M
  • طراح:نگار1373
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:265
  • موضوع:درام، ترسناک
  • بازدید: 10773
ادامه و دانلود